Abstract:
حکیم میرداماد در تبیین فاعلیت الهی و چگونگی انتساب فعل به انسان میان فاعل مختار و جاعل که به فاعل و فعل، وجود بخشیده، تمایز قائل می شود و فاعل را در طول جاعل تام فعل میداند. درواقع اختیار فاعل مباشر فعل، موجب تمام شدن سلسله علل می شود و درنتیجه از نظر عرفی، لغوی و اصطلاحی، فعل بدو استناد می یابد؛ با وجود این، فاعل مباشر، جاعل فعل خود نیست؛ همان گونه که جاعل خودش نیست. قدرت، شوق، اراده و تمام هستی انسان که از علل ظهور فعل اند، در نظام طولی تحت قدرت و سیطره جاعل و علت کل (خدا) هستند.
In explaining the divine efficiency and the manner of attributing an act to human Mird Damad distinguishes free agent and the creator who creates the agent and the act، he considers that the agent is in line with the perfect creator of the act. In fact، the free will of the agent of the act provides an end to the chain of causes and therefore the act relates to him commonly، literally and terminologically; yet، the corresponding agent is not the creator of his act، as he is not the creator of himself. Power، longing (shawq)، will، and all the being of human that are the causes of the emergence of the act are in the power and control of the creator and the total cause (God) in the linear system.
Machine summary:
"همانگونه که گفته شد، میرداماد به اصالت ماهیت معتقد است (میرداماد، 1367، ص37) و متعلق جعل را نیز ماهیت و جعل آن را نیز جعل بسیط میداند (همان) و در جایجای قبسات به آن میپردازد؛ از آن جمله میگوید: نمیگویم انسان، انسان شد و سپس موجود گردید؛ آنچنانکه در شیوۀ شدن (جعل) ترکیبی است که مفهوم آن، مستلزم [دو چیز، یعنی] شونده و چیزی است که شدن به آن میانجامد؛ بلکه میگویم انسان شد [تحقق یافت] به شیوۀ شدن بسیط که به لحاظ مفهوم، فقط مستلزم یک شوندۀ [مجعول] واحد است و ملاک و معیار عروض وجود بر ماهیت، این است که ماهیت بهخودیخود هیچگونه تقرری ندارد؛ بلکه تقرر آن از سوی جاعل فاعل مبدع مفیضی است که ذات و گوهر ماهیت را جعل و افاضه میکند (همو، 1367، ص51 - 52).
با این بیان اشکال برخی بر میرداماد که گفتهاند: از عبارات او بر میآید که انسان در فعل خویش هیچگونه نقشی نخواهد داشت؛ زیرا نقش او تنها در اراده کردن فعلش بود که آن هم از سوی خداوند ایجاد میشود (برنجکار 1375، ص157 - 166)؛ زیرا همانگونه که بیان شد، خداوند، هستی و هویت انسان را با تمام ذاتیات او به جعل بسیط میآفریند و یکی از ذاتیات انسان، اراده و اختیار اوست.
با این بیان اشکال برخی بر میرداماد که گفتهاند: قدرت و اراده کردن فعلی خاص صرفا ابزاری برای اعمال ارادۀ خداست و روشن است که ابزار و واسطهها، نه قابل تکلیفاند و نه سزاوار کیفر و پاداش؛ بهویژه با توجه به اینکه این ابزار را خدا آفریده است (برنجکار، 1375، ص157 – 166)، پاسخ داده میشود؛ چراکه میرداماد انسان را از آن حیث که محل فعل بوده و خداوند اراده و فعل انسان را در ظرف او ایجاد میکند، سزاوار کیفر و پاداش میداند."