Abstract:
جوزف کمپبل با توجه به شباهتهای ساختاری اسطورهها و قصههای کهن، الگویی واحد برای تمامی داستانها ترسیم کرد. او در برایند نظریات خویش از نظریة کهنالگوی یونگ بهره جست و به تبیین الگوی پیشنهادی خود با عنوان «سفر قهرمان» پرداخت. این الگو، اگرچه به لحاظ تفاوت فرهنگها و زمانها دچار تغییر و تحول میشود اما اساس و بنیاد آن همواره ثابت است و شامل مراحلی همچون: دعوت به سفر، گذر از آستانه، آزمون، پاداش و بازگشت است. منظومة مانلی نیما، به لحاظ پرداخت به لایههای ژرف اندیشه و روان انسان و با بهرهگیری از نمادها، نمونهای کامل از مراحل اسطورهای سفر قهرمان را به تصویر میکشد. در این منظومه، مراحل الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل بیهیچ کم و کاستی اجرا میشود. مانلی، قهرمان این منظومه، در سیر و سلوک عرفانی و اجتماعی خود، ضمن پشت سر گذاشتن موانع و آزمونها، با عشق همراه میشود و به شناختی تازه از جهان دست مییابد. نیما در آفرینش شخصیت مانلی، تجربههای زندگی شخصی خود را مد نظر داشته است؛ در واقع مشکلات و درگیریهای ذهنی مانلی، همان دغدغهها و مسائل روزمرة زندگی خود شاعر است
Machine summary:
"مانلی به سـرعت شـک و تردیـد را از خود دور میکند و «با تکان دادن پاروش به دست / به دل موج روان داد شکست !»(نیما، ١٣٨٣: ٥٢٥) نکته ی مهم در این قسمت ، هماهنگی عناصر طبیعـت بـا حـالات قهرمـان است ؛ گویی اجزای طبیعت چون اجزای هستی آدمی، واکنش نشـان مـیدهنـد؛ نگـران میشوند و بازتاب تنش ها و حالت هـای درون انسـان مـیشـوند(مختاری،١٣٩٢: ٢٠٠)؛ برای مثال ، هنگام توفانی شدن هـوا و فراخـوان مـانلی بـه سـفر، مـوج هـا سـهمگین و خطرناک توصیف میشوند که این حالت ، با حالت درونی مـانلی در ابتـدای منظومـه و دعوت او به سفر، هماهنگ است : «موج برخاست ز موج / وز نفیری کانگیخت / بگرفت از بر هر موجی بگریخته دیگـر مـوج اوج »(نیمـا،١٣٨٣: ٥٢٣)؛ امـا هنگـامی کـه مـانلی دعوت را میپذیرد و پاروزنان امواج را میشکافد، موج ها چون اندیشه ی مانلی، خیـزان و شاداب میشوند: «مثل این بود که دریـا بـا او،/ سـر همکـاری دارد/ رقـص برداشـته موجی با موج / چون خیال وی هر بیش و کمی یافته اوج ."