Abstract:
این مقاله با نقد مطالعات هنجاری درباره موانع فراروی شکل گیری حوزه عمومی در ایران از منظری تاریخی این فرضیه را پیش کشیده است که همزمان با غرب و به ویژه انگلیس، حوزه عمومی در ایران نیز شکل گرفت؛ اما بر خلاف غرب که حوزه عمومی در برابر فشار های قدرت دولتی مقاومت کرد و روز به روز توسعه یافت، در ایران شبکه های قدرت مهمترین موانع فراروی گسترش حوزه عمومی بودند و به ویژه گسترش تجلیات اجتماعی مذهب در دوره صفویه موجب شد تا این حوزه به سیطره مذهب درآید. با افزایش قدرت مذهبی، نهاد های عمومی از جمله قهوه خانه ها که نطفه حوزه عمومی محسوب می شدند از بین رفتند و نهاد ها و شعائر مذهبی جای آن را گرفتند. سپس در دوره قاجاریه، دولت بقایای حوزه عمومی را در هم کوبید و به این ترتیب بر عکس غرب، نهادهای همگانی نتوانستند در برابر سانسور و قدرت دولتی مقاومت کنند.
عدم توجه به این پیشینه تاریخی سبب شده است تا اکثر مطالعات در این حوزه بر اساس رویکرد های هنجاری و تجویزی، موانع جدی بر سر راه شکل گیری حوزه عمومی در ایران را در ساخت سیاسی جستجو کنند و آن را به مثابه حقی اجتماعی از دولت و نظام سیاسی مطالبه کنند؛ در حالی که دموکراسی در غرب بر عکس از دل حوزه عمومی برون آمد. بر اساس تحلیل متن سفرنامه های اروپاییان در دو دوره مورد بررسی، نویسنده این مقاله نشانه های همزمانی شکل گیری حوزه عمومی را در غرب و ایران استخراج کرده و زمینه های تغییر محتوای حوزه عمومی به سمت و سوی شعائر مذهبی را بررسی کرده است. تحلیل نهایی مقاله آن است که شکل نگرفتن حوزه عمومی در ایرانی بنیانی اجتماعی دارد.
Machine summary:
از همزماني ظهور حوزه عمومي در ايران و غرب تا موانع اجتماعي - سياسي گسترش آن در ايران مهدي نجف زاده (تاريخ دريافت ٩٢/١١/٢٠، تاريخ پذيرش ٩٣/٠٧/٠٩) اين مقاله با نقد مطالعات هنجاري درباره موانع فراروي شکل گيري حوزه عمومي در ايران از منظري تاريخي اين فرضيه را پيش کشيده است که همزمان با غرب و به ويژه انگليس ، حوزه عمومي در ايران نيز شکل گرفت ؛ اما بر خلاف غرب که حوزه عمومي در برابر فشارهاي قدرتِ دولتي مقاومت کرد و روز به روز توسعه يافت ، در ايران شبکه هاي قدرت مهمترين موانع فراروي گسترش حوزه عمومي بودند و به ويژه گسترش تجليات اجتماعي مذهب در دوره صفويه موجب شد تا اين حوزه به سيطره مذهب درآيد.
گفت وگو محوري در اين جا به آن معناست که مردم در استفاه از زبان در زندگي روزمره فاقد سلطه و هژموني سياسي هستند و همواره گفت وگويي پنهان و آشکار ميان شرکت کنندگان درباره موضوعات مختلف وجود دارد(باختين ، ١٩٨١: ٢٧٦) شواهد تاريخي نشان ميدهد که همزمان با غرب ، در کشورهاي غير اروپايي و از جمله ايران ، هسته هاي اوليه حوزه عمومي وجود داشته اند.
گسترش چشم گير قهوه خانه هاي ايراني در دوره اوليه صفويه که امکان گفت وگو بر سر موضوعات عمومي را بدون سلطه سياسي فراهم ميساخت ، ميتواند سنگ محکي براي اين تجربه يکسان تاريخي باشد.