Abstract:
این نوشتار، به بررسی و تطبیق مفهوم عرفانی «عالم صغیر» یعنی پنداشتن انسان به منزله جهانی کوچک که در بردارندة تمام عناصر «عالم کبیر» یعنی جهان هستی است در عرفان ایرانیان باستان و مشترکات آن با عرفان اسلامی (=مولوی) می پردازد. با نگرشی اجمالی و کوتاه دربارة تاریخچه اندیشه عالم صغیر و کبیر در فرهنگ یونان ، هند قدیم ، ایران باستان ، به تبیین کلّی دیدگاه اسلام بخصوص مولوی در این زمینه می پردازیم . انسانی که در سلسله مراتب وجود، به عنوان آخرین مرتبه هستی پا به عرصه وجود گذاشته و یا به قولی متاخر زمانی است . ولی علّت غایی آفرینش محسوب می شود و خلاصه و زبدة تمام مخلوقات به شمار می رود و اگرچه به ظاهر و صورت جهانی کوچک به شمار می رود در باطن عالمی بزرگ است .
Machine summary:
عالم صغیر و کبیر در عرفان زرتشت و مشترکات آن با عرفان مولانا دکترسهیلا ذوقی ١ چکیده این نوشتار، به بررسی و تطبیق مفهوم عرفانی «عالم صغیر» یعنی پنداشتن انسان به منزلۀ جهانی کوچک که در بردارندة تمام عناصر «عالم کبیر» یعنی جهان هستی است در عرفان ایرانیان باستان و مشترکات آن با عرفان اسلامی (=مولوی) می پردازد.
(ابن عربی، بی تا : ٤٤٣) تعریف عالم صغیر فلاسفه انسان را از جهت جامعیت خاصی که دارد عـالم کوچـک و صـغیر مـی خوانن د، چنانکه جهان وجود را از جهت ارتباط خاصی که میان موجـودات آن برقـرار اسـت و نظـم و قاعدة معینی که دارد، عالم کبیر نامند و گوینـد : موجـودات جهـان شـهادت کـلا و طـرا ا یکدیگر ارتباط داشته ، بعضی از بعضی دیگر منتفع میشوند و در یکدیگر مـوثر و از یکـدیگر متأثرند و ارتباط و همبستگی ایشان ، آنها را مانند موجود واحدی کرده است و هر موجـودی به جای خود لازم و نیکو است .
(همان :٣٤٩-٣٤٨) اندیشۀ تصور انسان به منزلۀ «عالمی کوچک » و تصور جهـان پهنـاور هسـتی بـه منزلـۀ «عالمی بزرگ » و بررسی مشابهات میان اجزاء و جوارح موجود آدمی با جهان هستی از ایـن که اجزای عالم نیز وظایفی شبیه جسم انسان دارد، از جمله مباحث مورد نظر اسـت کـه در سایر جوامع و ادیان مختلف بشری از کهن ترین ایام به شکل اساطیری، همواره مطرح شـده است .