Abstract:
برای تاسیس یک دولت به مفهوم حقیقی آن چه باید کرد؟ ادبیات علم سیاست مملو و آکنده از راهحل ها و فرمولهای ساده و پیچیدة اقتصادی، جامعه شناختی ، سیاسی ، فرهنگی و جز آن است . اگرچه نمی توان منکر اهمیت این نظریه ها شد، واقعیت این است که کاربست آنها در بسیاری از کشورها در بهترین حالت به جوامعی ناهمگون و فاقد انسجام انجامیده است . درحالی که می توان بر حسب رشته های مختلف علمی این امر را توضیح داد، از منظر مقالة حاضر دلیل آن را باید در فقدان یک سنت فکری عقلانی مدون و منسجم جست وجو کرد. بدون وجود یک سنت عقلی منسجم و ریشه دار، نمی توان انتظار داشت یک دولت مدرن واقعی شکل گیرد. در صورت نیاز به تاسیس چنین دولتی ، فلسفة سیاسی به عنوان نخستین تلاش فکری انسان برای عقلانی سازی سیاست هنوز می تواند مورد توجه باشد. مقالة حاضر می کوشد با تمرکز بر فلسفة سیاسی و کندوکاو در چیستی و ماهیت آن، توجه خوانندگان را به امکانات بالقوة این مکتب فکری برای تاسیس یک دولت مدرن عقلانی جلب کند
What should be done to establish a state in its true sense? The political science literature is full of simple and complex solutions- economic, sociological, political and cultural to establish it. Although we cannot deny the importance of these theories to be, but the fact is that its application in many countries is at best led to heterogeneous and inconsistent communities. While this can be explained in terms of different scientific disciplines, from the perspective of this paper, it should be due in the absence of a comprehensive and coherent intellectual tradition. Without a coherent intellectual tradition, you cannot expect to form a real modern state. If you require a State of this type, Political philosophy as the first human intellectual effort to rationalize the politics can still be considered. To focus on political philosophy and exploring the nature of it, the present article tries to pay an attention the potential possibilities of this school for the establishment of a modern intellectual state.
Machine summary:
به نظر می رسد این شرطی ضروری است و بدون جای گیر شدن عقلانیت در زیست جهان انسان ، حتی اگر پیشرفته ترین فناوری ها هم در اختیار کشوری باشد، تغییری در اصل موضوع رخ نخواهد داشت و دولت همچنان می تواند ماهیت پیشامدرن خود را حفظ کند.
اما فلسفة سیاسی که نخستین تلاش فکری انسان برای عقلانی ساختن امر سیاسی است ، چیست ؟ ساختار معرفت چگونه است ؟ جامعة سیاسی و دولت بر چه اصولی استوارند؟ و فلسفة سیاسی می کوشد به چه پرسش ها و مسائلی پاسخ دهد؟ پاسخ به این پرسش ها اساس و محور این مقاله را تشکیل می دهد.
به هر رو، در شمای کلی به نظر می رسد که در سپهر فلسفة سیاسی باید به سه مسئله یا پرسش مهم و بنیادی در مورد جامعة سیاسی توجه داشت : الف ) ماهیت طبع یا طبیعت و نهاد انسان ؛ ب) ماهیت دولت ؛ ج) بهترین شکل حکومت .
در مورد مسئلة دوم (ماهیت دولت )، نیز وضعیت به همین گونه است و باید توجه داشت که آن محور و ستون اصلی فلسفة سیاسی را تشکیل می دهد.
نتیجه در پاسخ به مسئلة پیش روی این نوشتار، یعنی ضرورت وجود یک دولت عقلانی برای نیل به توسعه ای پایدار و حقیقی ، تلاش شد با تأمل در فلسفة سیاسی بر این نکته تأکید شود که مناسب ترین راه تحقق این امر تأسیس یک سنت فکری منسجم و مدون فکری معطوف به عقلانیت است .