Abstract:
از آنجاکه در داخل کشور مطالعات اندکی در حوزه زبانشناسی بالینی انجام شده است، معرفی و گسترش این حوزه، نه تنها میتواند راهگشای خوبی در بررسی اختلالهای گفتار و زبان باشد، بلکه میتواند مبنایی برای بررسی فرضیهها و نظریههای زبانشناسی نیز باشد. در پژوهش حاضر برای نشان دادن و تبیین رویکرد دوسویه پژوهش در زبانشناسی بالینی، ویژگیهای کاربردشناسی و نحوی شش کودک مبتلا به آسیب ویژه زبانی بررسی شد. در این پژوهش علاوه بر استفاده از زبانشناسی برای تشخیص ویژگیهای این افراد، از دادههای بالینی بهدست آمده برای تبیین یک نظریه زبانی استفاده گردید.
ابتدا آزمون آسیب ویژه زبانی، آزمون رشد زبان و نمونه گفتاری از 6 کودک مبتلا به آسیب ویژه زبانی و 6 کودک همتای زبانی و 6 کودک همتای سنی گرفته شد. همه کودکان شرکت کننده دوزبانه فارسی-آذری بودند. سپس از دادههای بهدست آمده هم برای نشان دادن مشخصههای زبانی این کودکان و هم بررسی نظریه زبانی استفاده گردید.
بررسی ویژگیهای تصریفی و ارجاعی در کودکان مبتلا و مقایسه آنها با کودکان هنجار نشان داد که کودکان مبتلا از نظر دستوری (تکواژهای تصریف زمانی) نسبت به همتایان زبانی نیز ضعیف هستند اما در ویژگیهای کاربردشناسی (ارجاعی) تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهد نشد. درضمن وجود آسیب دستوری و صحت کاربردشناختی در کودکان مبتلا به آسیب ویژه زبانی تاییدی بر حوزهای بودن زبان است و نشان میدهد استفاده زبانشناسی در بررسی اختلالها و از دادههای زبانی در بررسی فرضیهها و نظریههای زبانشناختی بسیار موثر و نتیجه بخش است.
Despite numerous foreign studies in clinical linguistics، few studies conducted in our country. However، development of it، not only can help to the examination of speech and language disorders، but it also can provide a basis for linguistic hypotheses and theories. Explaining this bidirectional approach in clinical linguistics we examined 6 children with specific language impairement، and besides showing the characteristic of these children، we used this clinical data for showing modularity in language.
We used narrative speech، language development and specific language impairment tests for diagnosis، and Independent t-test، Man Whitney and Wilcox tests for analyzing data. It is shown that the children with SLI perform much below their age-level with respect to grammatical properties (time agreement)، but in pragmatic properties (reference) they don’t have meaningful differences.
This finding provide support for the hypothesis that grammar and pragmatics are two independent language component and the hypothesis that children with SLI are impaired in their grammer، but not in their (interface) pragmatics.
Result of this study showing that impairment in grammer beside good performance in pragmatic besides using linguistic in characterizing language disorders; provide support for using clinical data in linguistic theories such as modularity of language
Machine summary:
در پژوهش حاضر، برای نشان دادن و تبیین رویکرد دوسویۀ پژوهش در زبانشناسی بالینی، ویژگیهای کاربردشناسی و نحوی شش کودک دارای آسیب ویژة زبانی بررسی شده، و علاوهبر استفاده از زبانشناسی برای تشخیص ویژگیهای این افراد، از دادههای بالینی بهدست آمده برای تبیین یک نظریۀ زبانی نیز استفاده شده است.
در ضمن، وجود آسیب دستوری و صحت کاربردشناختی در کودکان دارای آسیب ویژۀ زبانی تأییدی بر حوزهای بودن زبان است و نشان میدهد، در بررسی اختلالها، استفادة زبانشناسی و از دادههای زبانی برای ارائة فرضیهها و نظریههای زبانشناختی بسیار مؤثر و نتیجهبخش است.
1. مقدمه تعاریف گوناگون محققان مختلف، مانند کریستال (Crystal, 1981) و کامینز (Cummings, 2008)، از زبانشناسی بالینی فقط یک جنبه از پژوهشهای مطرح در این حوزه، یعنی استفاده از زبانشناسی در اختلالات گفتار و زبان، را پوشش میدهد؛ و بدینسان، جنبۀ دیگر پژوهشهای این حوزه، که استفاده از دادههای بالینی مربوط به اختلالهای گوناگون در تأیید یا رد نظریههای زبانشناسی است، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
مثلا آسیب ویژة زبانی (specific language impairment) در کودکان از آسیبهایی است که مطالعۀ آن، علاوهبر مشخصسازی ویژگیهای زبانی این کودکان، به کسب بینش دربارة سازماندهی زبان و رشد زبانی نیز کمک میکند (Leonard, 1998).
وندرللی (Van der Lely, 1977) با بررسی کاربرد عبارتهای ارجاعی (ضمایر) در گفتمان روایتی کودکان دارای آسیب ویژۀ زبانی دچار نقص دستوری و مقایسۀ کاربرد عبارتهای ارجاعی این کودکان با کودکان همتای سنی دریافت که کاربرد عبارتهای ارجاعی در این کودکان در سطح هنجار است؛ و بدینسان نتایج مطالعات او حوزهای بودن زبان یعنی مستقل بودن دستور زبان از کاربردشناسی زبان را تأیید کرد.