Abstract:
در سال های اخیر اصطلاح مناطق شهری چندمرکزی در بین صاحب نظران و برنامه ریزان رواج گسترده ای یافته است . با این وجود هریک از آنها رویکرد و نگاه متفاوتی دارند که کاربرد همزمان آنها بدون تمایزی مشخصی در اسناد سیاسی و مطالعات نظری ، ابهاماتی را در درک صحیح این مناطق ، کارایی و برنامه ریزی آنها به وجود می آورد. این مقاله سعی دارد تا حدودی به وضوح مفهومی و برنامه ریزی مناطق شهری چندمرکزی کمک کند. روش شناسی این تحقیق مبتنی بر رویکردهای تحلیلی و تطبیقی است . در این راستا، بررسی ها، دو دیدگاه غالب تحلیلی و هنجاری را حول این مفهوم ، از یکدیگر بازمی شناسد. بر این اساس ، این دو دیدگاه نه در تقابل با هم ، بلکه مکمل یکدیگرند. در حالی که دیدگاه نخست – که اغلب متعلق به اقتصاددانان و جغرافیدانان می شود-، بیشتر این مناطق را به عنوان یک فضا در نظر می گیرند و بر روی تعاملات بین شهری تمرکز می کنند. دیدگاه هنجاری - که متعلق به برنامه ریزان است - با تکیه بر مزایای رقابتی بالقوه ساختارهای چندمرکزی در مقابل مناطق تک مرکزی ، بر همکاری بین شهرها و محرک های راهبردی تاکید می کنند. بنابراین ، برنامه ریزان ، سعی می کنند، علاوه بر صرفه های تجمع که به ویژگی های فضایی منطقه وابسته است ، با مشارکت و همکاری میان بازیگران - نهادها و شرکت های خصوصی و عمومی مراکز شهرهای منطقه – صرفه های شبکه و هم افزایی را نیز در منطقه حاصل کنند. در نتیجه ، برای مطالعه مناطق شهری چندمرکزی باید هر دو دیدگاه را برای رسیدن به تحلیلی درست در نظر گرفته شوند.
Machine summary:
"اکثر این مطالعات ، چندمرکزیتی را به عنوان پیامد فضایی مناطق کلانشهری در نظر دارند، در حالی که مفهوم شهرنشینی چندمرکزی ، توجه بازیافته خود را در سال های گذشته ، نه به عنوان یک ساختار شهری در منطقه یا ناحیه ، بلکه بیشتر به عنوان یک مفهوم برنامه ریزی راهبردی کسب کرده است (٧٥٠.
مناطقی مانند رانشتات هلند (١٩٨٥ ,Hohenberg and Lees)، کانسای ژاپن (١٩٩٥ ,Batten)، ناحیه راین -روهر آلمان (١٩٩٨ ,Knapp ;١٩٩٨ ,Blotevogel)، منطقه فلمیش دیاموند بلژیک (٢٠٠١ ,١٩٩٨ ,Albrechts)، دلتای رودخانه پرل چین (٢٠٠١ ,Yeh) و منطقه خلیج سانفرانسیسکو (٢٠٠٧ ,Meijers) نمونه هایی کلاسیکی در مناطق مختلف جهان هستند که این ساختار فضایی را در خود پدید آوردند.
می توان انتظار داشت که این موضوع ، در مناطق شهری چندمرکزی به عنوان یک هنجار شکل گرفته باشد که همه زیرگروه های جمعیت ، مانند زیرگروه هایی که به دنبال جای دنجی به لحاظ هویت محلی هستند و آنهایی که با قابلیت استطاعت پایین تر برای مکان های خالی تلاش می کند، را شامل شود (٢٠٠١ ,Champion).
(به تصویر صفحه مراجعه شود) شکل ١- مدل مفهومی از منطق مناطق شهری چندمرکزی از منظر فضا و کنشگر (منبع : نگارندگان ) در نهایت با توجه به تحلیل فوق می توان هریک از این ابعاد را مانند پلکان ساختمانی در نظر گرفت که صرفه های ناشی از ساختار فضایی خاص آن و مزایای حاصل از هم افزایی بین کنشگران منطقه ای ، ستون های آن را می سازند و منطقه را به موقعیت رقابتی بالاتر و کیفیت زندگی بهتری می رساند."