Abstract:
هماینامه از منظومههای پهلوانی نه چندان شناخته شده متعلق به قرن ششم یا هفتم ادب فارسی، از نویسندهای ناشناس است. پشتوانه نظری این پژوهش، روش «ولادیمیر پراپ»، «آرتور آسا برگر» و «پل ریکور» از ساخت گرایان معروف در ریخت شناسی داستانها و قصههای عامیانه، اساطیری و پهلوانی است. نتایج تحلیل نشان میدهد که این داستان دربردارنده وضعیت آغازین، روی دادهای ناشی از کم بود و شرارت و پایانی خوش برای قهرمان تشکیل یافته است. میتوان توالی کنشها در منظومه را بر مبنای عناصر مهم شخصیت، انگیزش، کارکرد، حرکت و تکرار، ریختشناسی کرد. هفت شخص این داستان با در نظر گرفتن چند وجهی بودن شخصیت آنان، شامل اشخاص یادشده در نظریه پراپ است؛ با این تفاوت که به جای «قهرمان دروغین»، شخصیت «جانشین قهرمان» حضور دارد. تعداد عناوین کارکردهای اصلی با تکرار، هشتاد و سه کارکرد است، با این تاکید که بعضی از آن ها در مقایسه با نظریه پراپ تازه است و در تعدادی کارکردها با عنوان مشابه، مفاهیم جدید ارائه شده است. کارکرد «جنگ» و «پیروزی» بیش ترین عناصر تکرارشونده داستان است و حرکتها از ترکیب سه شیوه حرکتهای داستانی و الگوی حرکت «برگر» بهره برده است. بنابراین، میتوان به نمونهای از ساختار منظومههای پهلوانی بخصوص عاشقانه- پهلوانی (رمانس پهلوانی) دست یافت و آن را در آثار مشابه جست وجو کرد.
Homay Nameh is a barely known heroic epic belonging to about sixth or seventh century in Persian Literature whose anonymous composer makes it worthy of analysis. This research is based on the methods put forward by the prominent structuralists such as Vladimir Propp، Arthur Asa Berger and Paul Ricoeur in the domain of morphology of stories، folk، mythic and epic tales. The outcome of the analysis shows that the story is composed of a general framework encompassing the starting point، events arising from shortcomings and evil doings and a happy ending for the hero. The morphological analysis of Homay Nameh can be embarked upon on the basis of significant elements such as character، motivation، function، movement، and repetition in order to follow the sequence of actions in this epic. The seven multifaceted characters in the story is reminiscent of characters in Propp's theory with one difference that in place of "false hero" the character of "hero's successor" is present.
The number of main functional titles considering the repetition is eighty three. It must be emphasized that some functions in comparison with Propp's theory are new and some similar titles present novel concepts. The functions of "war" and "victory" are among the most repetitive elements of the story and from the movement point of view the story makes use of the combination of three manners of story movements and that of movement pattern proposed by Berger. Once the structure of a heroic epic، in particular epic romance found، one can seek the format in other similar works.
Machine summary:
هفت شخص این داستان با در نظـر گـرفتن چنـد وجهـی بـودن شخصـیت آنـان ، شـامل اشخاص یادشده در نظریۀ پراپ است ؛ بـا ایـن تفـاوت کـه بـه جـای «قهرمـان دروغـین »، شخصیت «جانشین قهرمان » حضور دارد.
بنـابراین ، بـه سـبب برخـوردار بـودن داستان های پهلوانی از رویدادها و حرکت های بیش تر نسبت به قصه های پریـان و بـرای دقیق تر شدن تحلیل ساختاری این اثر، در این مقاله سعی شده است علاوه بر توجـه بـه آرای محققان در این زمینه ، برای نخستین بار با الهام از الگوی پراپ ، برگـر و ریکـور بـه تحلیـل و بررسـی منظومـۀ همـاینامـه از منظـر ریخـت شناسـی پرداختـه و اسـکلت و استخوان بندی اثر نمایانده شود تا این اثر را بیش از پـیش بشناسـانیم و الگـویی تـازه از ریخت شناسی قصه های ایرانی به دست دهیم .
همای همین کـه پیش نهاد قیصر برای ازدواج با دخترش را میشنود، برآشفته میشود و از عشق خـود بـه گل کام کار سخن میگوید و این که به خواست شاه شام به جنـگ قیصـر آمـده اسـت .
گـاه نیـز بـه دلیـل محدودیت های زمانی و مکانی که قهرمان نمیتواند هم زمان در دو مکـان و در دو جنـگ شرکت کند، شخصیتی دیگر هم پایه با وی دیده میشود؛ هم چون زمـانی کـه همـای در جنگ با مهراوه و گل در جنگ با قیصر روم است ، اما چون این شخصیت در برهۀ زمـانی کوتاهی حضور دارد، نمیتوان او را قهرمان دوم دانست و عنوان «جانشـینی» مناسـب تـر بنظر میآید.