Abstract:
در این مقاله چگونگی و چرایی ارتباط بین حقوق بشر و دانشهای انسانشناسی بررسی و ارزیابی میشود. انسانشناسی با توجه به رویکردها و روشهای گوناگونی که در آن وجود دارد، به دینی، فلسفی، عرفانی و تجربی تقسیم میشود. هدف این پژوهش بررسی رابطه حقوق بشر با این دانشها و ارزیابی نقش آنها در تعریف و تدوین این حقوق است. حقوق بشر اگرچه بهطور کلی با همه دانشهای انسانشناسی مرتبط میشود، اما بنیادیترین رابطه آن با انسانشناسیهای دینی و فلسفی برقرار است. قواعد این حقوق بر اساس آموزههای آنها توجیه و از مبانی مستحکم برخوردار میشود. اما انسانشناسی تجربی صرفا در فرآیند اجرای حقوق بشر قابل ملاحظه است و در تعریف و شناسایی حقوق بشر، به دلیل هویت فرافرهنگی آن، چندان نقشی ندارد. انسانشناسی عرفانی نیز کاربرد همگانی ندارد.
The quality of and the course of relation between human rights and anthropological sciences will be analyzed in this article. According to the different approaches and methods of anthropology، this knowledge is divided into four branches: religious، philosophical، mystical and experimental. The aims of this research are: 1. the analysis of the relation between human rights and those branches، 2. the evaluation of their role in defining and codifying those rights. Though human rights are related to all branches of anthropology، the most principal their relation is the relation between human rights and religious and philosophical anthropologies. The rules of human rights are justified according to the teachings of those sciences and these rules have the firm foundations. The experimental anthropology is only considerable in the process of performing human rights، but because of its meta-cultural identity، this branch of anthropology has no so important role on defining and realizing human rights. The mystical anthropology has no public usage.
Machine summary:
"پرسش اصلی پژوهش آن است که : آیا بین حقوق بشر و انسان شناسی رابطه ای وجود دارد؟ این پرسش خود به پرسش های فرعی زیر منتهی میشود: آیا حقوق بشر با همه دانش های انسان شناسی رابطه دارد؟ این رابطه چیست و چرا چنین ارتباطی برقرار است ؟ هر یک از دانش های انسان شناسی، چه نقشی در تعریف و تدوین حقوق بشر ایفا میکند؟ در این مسئله اگرچه مباحثی مطرح شده است ، چنان که انسان شناسان غربی از زمان تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر به اهمیت انسان شناسی فرهنگی (تجربی) در بحث حقوق بشر توجه کرده و بر اساس تکثر فرهنگ ها و نسبیت فرهنگی، جهان شمولی آن را نقد کرده اند؛ و برخی اندیشمندان اسلامی نیز در آثار خود به نقش انسان شناسی دینی و فلسفی در تدوین حقوق بشر اشاره کرده اند، اما در این زمینه ، نگارنده به پژوهش مستقلی دست نیافته است که بتواند رابطه حقوق بشر را با دانش های انسان شناسی تبیین و نقش آنها را در تعریف و تفسیر حقوق بشر برجسته کند.
اما اگر با نگاه بنیادیتر به حقوق بشر، آنها را حقوقی تلقی کنیم که علاوه بر تأمین آزادی و امنیت بشر و رفاه و آسایش زندگی مادی او، زمینه ساز تکامل همه جانبه انسان و شکوفایی استعدادهای طبیعی و فطری او در جهت رسیدن به سعادت دو جهان است ، در این صورت ، نگاه همه جانبه به انسان را نیز میطلبد که در انسان شناسی دینی آن را میتوان به درستی مشاهده کرد."