Abstract:
مسئله اصلی این مقاله پرسش از چیستی معنا و ماهیت عمل اخلاقی نزد ابن سیناست. اینکه عمل اخلاقی که نزد بوعلی با رعایت حد وسط دو خلق متضاد برابر است، چه اقتضائاتی دارد و با چه شرایطی می توان عملی را حد وسط اخلاقی به شمار آورد. همچنین عمل اخلاقی با چه مقدمات معرفتی به وجود می آید و به لحاظ هستی شناختی چه خصوصیاتی دارد. برای پاسخ به این پرسش ها، نخست جایگاه اقتضائات فرهنگی و قومی را در معنابخشیدن به عمل بر اساس حد وسط اخلاقی از منظر ابن سینا بررسی می کنیم. سپس به مفهوم حد وسط در منظومه اخلاقی بوعلی می پردازیم و تبدیل عمل بر اساس آن به عادت و خلق و خو را تحلیل می کنیم. در ادامه، نشان می دهیم ماهیت عمل اخلاقی برای آحاد جامعه به لحاظ معرفت شناختی در اعتماد به اقوال عارفان و در نتیجه، عمل بر اساس قانون شریعت شکل می گیرد. ماهیت هستی شناختی عمل اخلاقی نیز ذیل افزودن صورتی خاص به مجموع صورت های موجود در عالم بررسی خواهد شد.
The main question in this paper is the meaning and the nature of moral actions for Ibn Sina. What are the requirements of a moral action that is، for Ibn Sina، the result of observing the middle path between two opposing temperaments? And under what conditions can an action count as a moral middle term? What are the epistemic prerequisites of a moral action? And what are its ontological features? In order to answer these questions، we should first discuss the significance of cultural and ethnical requirements in providing a meaning for an action as a middle term in Ibn Sina’s moral system، and we will then analyze how the action can turn into a habit or a temperament. We then go on to show that the epistemic nature of a moral action is formed for individuals in the society as a matter of reliance on what mystics and the rulings of sharia say. The ontological nature of a moral action will be elucidated in terms of the addition of a certain form to the forms already existing in the world.
Machine summary:
ب) در گام دوم، ابن سینا رفتار اخلاقی را به کـاربرد میـانگین میـان دو خلـق متضـاد وابسته میداند: «در کتابهای اخلاق به کاربرد میانگین میان دو خلق ضد هـم أمـر شـده است » (ابن سـینا، ١٣٩٠: ٣٣٣)، یعنـی هرچنـد ایجـاد خلقیـات در افـراد بـه شـرایط فرهنگـی و زمینه های طبیعی آنها وابسته است ، ولی عملـی اخلاقـی اسـت کـه در چـارچوب همـین اقتضائات فرهنگی براساس تشخیص حد وسط رخ دهد.
بنابراین ، درست است که با رعایت حد وسط میان دو خلق متضاد در چارچوب مصالح فرهنگی میتوان رفتار اخلاقی داشت ، اما این عملکرد تنها عمل به اقتضای یک وضعیت خاص است ، درحالیکه ابن سینا قصد دارد رفتار در یک وضعیت خاص براساس اصل اخلاقـی کسـب حـد وسـط را بـه تمامی وضعیت های احتمالی اخلاقی ممکن در زندگی انسانها بسط دهد: «منظور از ملکۀ حد وسط آن است که انسان از حالت تسلیم و انفعال دور شود و نفس ناطقه برابر فطرت خود با افادf حالت برتریجویی و دوری از آلایش باقی بماند ...
در نتیجه اولا، دستگاه ادراکی این گروه اساسا از ادراک در مرحلۀ عقلـی نـاتوان اسـت تا به کمک آن بتوانند حد وسط رفتار خـود را سـنجیده و بـه اسـتنتاج خیـر و شـر از آن اقدام کنند (همو، ١٣٨٥: ٣٤٤)؛ ثانیا، به دلیل اینکه شـوقی نیـز بـرای کمالبخشـیدن بـه قـوای معرفتی خود ندارند، نمی توانند مخاطب ابن سینا در تمهید الگوهای اخلاقی ای باشند کـه کانون آن کشف معقولات است .