Abstract:
«سر» از ﻣﺼﻄﻠﺤﺎت راﯾﺞ ﺻﻮﻓﯿﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ آن را ﺟﺎﯾﮕﺎه ﻣﺸﺎﻫﺪه و ﯾﮑﯽ از ﺑﺮﺗﺮﯾﻦ ﻟﻄـﺎﯾﻒ وﺟـﻮدی اﻧﺴﺎن داﻧﺴﺘﻪاﻧﺪ؛ ﻋﻼوه ﺑﺮ ﺗﻮﺻﯿﻒﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ از سر و ﺗﺒﯿـﯿﻦ وﯾﮋﮔـﯽ ﻫـﺎی آن در ﺿـﻤﻦ ﻋﺒـﺎرات ﻣﺨﺘﻠﻒ، در ﻣﺘﻮن ﻣﻨﺜﻮر ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﮔﺎه سر را در ﻣﻌﻨﺎ ﺑﺎ »دل«، »ﻗﻠﺐ« و »روح« ﯾﮑﯽ داﻧﺴﺘﻪ و در ﺗﻌﺎرﯾﻒ ﻣﺨﺘﻠﻒ، آن را ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻠﻤﻪ در ﻣﻌﻨﺎی »راز« ﯾﮑﺴﺎن ﺷﻤﺮدهاﻧﺪ، در ﺻﻮرﺗﯽ ﮐـﻪ ﺳـﺮ ﻣﺮﺗﺒـﻪ ای ورای روح و ﺟﺎن اﺳﺖ. ﻣﻘﺎﻟﮥ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻣﺘﻦ ﮐﺸﻒاﻟﻤﺤﺠﻮب ﺣـﺪود ﺗﻌـﺎرﯾﻒ ﺳـﺮ را ﻣﺸـﺨﺺ و ﺗﻔﺎوت آن را ﺑﺎ دﯾﮕﺮ ﻟﻄﺎﯾﻒ ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ، و آراء ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎن ﻣﺘﻮن ﻣﻨﺜﻮر ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ از آﻏـﺎز ﺗـﺎ ﻗـﺮن ﻫﺸﺘﻢ ﻫﺠﺮی را در ﺗﻌﺮﯾﻒ و اﺳﺘﻌﻤﺎل اﯾﻦ واژهﻫﺎ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﺑﻪ ﺑﯿﺎن وﯾﮋﮔﯽﻫﺎی ﺳﺮاز ﺧﻼل ﻣﺘﻦ ﮐﺸﻒاﻟﻤﺤﺠﻮب و ﺗﻄﺎﺑﻖ آن ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ آﺛﺎر ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﻣﻨﺜﻮر ﻣﯽﭘﺮدازد.
The "Inner Heart" is a common term among Sofia that is the place of observing and one of the best existential subtleties of the human being.. In the mystical texts, in addition to explain the different descriptions for the “Inner Heart”, it sometimes known as equivalent to “heart” or “spirit” and also with the term “Mystery” (Rāz), while Rāz is a position beyond the spirit and soul. In this article we try to survey the limits of In this article we try to survey the Of the Inner heart according to Kashf al-mahjoob and study its differences with other subtleties, and exhibit the comments that authors of prose mystical books have offered in definition and use of this word from beginning to eight AH century; and finally express the characteristics of Inner heart and compare and match it with other prose mystical works.
Machine summary:
همچنـین بـه دلیـل شخصی بودن تجربیات هر صوفی، تحولپذیر بودن آن تجارب در گذر زمان نزد هـر فرد و اختلافات فرقه ها و مشارب فکری و عقیدتی صوفیه مانند اختلاف در سـکر و صحو، رسیدن به تعریفی که محصول اتفاق آراء صوفیان در همۀ زمانها باشد، امـری ناممکن مینماید؛ البته با جستجو در تعاریف و توصیفاتی کـه افـراد مختلـف در هـر زمان و هر مکانی از یک اصطلاح ارائه دادهاند، میتوان به نکـات، نظـرات شخصـی، تفاوتها و شباهت ها، مقایسۀ میان مفاهیم مشابه ، سلب آنچه باعث به خطارفتن ذهن میشود یا بیان ویژگیهای آن اصطلاح دست یافت و از میان انبـوه نوشـته هـا، چنـد تعریف تقریبا کامل ارائه داد که بتواند جمیع تعاریف گذشته را شامل شـود؛ هرچنـد این کار باعث نادیده گرفته شدن برخی از صفات، ویژگیها و نظرات یـا درآمیخـتن آنها با یکدیگر میشود؛ به عنوان مثال با توجه بـه تعـاریف ثبـت شـده از اصـطلاح «سر»١، میتوان گفت مؤلفان صوفیه ٢ بر آناند که «سر» لطیفه ای نهاده در قالب بشر و جایگاه مشاهدة جمال و جلال حق - تعالی- است ؛ همچنانکه روح، محـل محبـت و دل جایگاه معرفت است ؛ اما در این پژوهش ثابت میشود که مؤلفان در تعریف دقیق و کاربرد این اصطلاح در عبارات خود اتفاقنظر نداشـته انـد و در بسـیاری از مـوارد ویژگیهای سر را با لطایف دیگر، بـه ویـژه «روح» و «دل» درآمیختـه و هویـت آن را مجهول گذاشته اند؛ از ایـن میـان کشـف المحجـوب نوشـتۀ علـیبـن عثمـان جلـابی هجویری (م.