Abstract:
بنا بر قول مشهور، هر علمی نیاز به موضوع دارد و بحث از موضوع یک علم، برای تعین و تشخص آن علم، امری ضروری است. از اینرو، موضوعات علم در خود آن علم مورد بررسی قرار نمیگیرند و این مهم بر عهده فلسفه آن علم است. اما علم بودن عرفان بهدلیل آنکه از مقوله کشف و شهود است، همیشه معرکه آرای اهل نظر بوده است و عرفا هم برای اینکه علم بودن آن را ثابت کنند، در برخی از کتب عرفان نظری، به بحث درباره موضوع و مبادی و مسائل این علم پرداختند. از جمله منظمترین و تحلیلیترین کتابی که در آن موضوع علم عرفان مورد مداقه قرار گرفته است، میتوان از مفتاحالغیب صدرالدین قونوی نام برد. از نظر قونوی موضوع علم عرفان، حق تعالی است و اسماء ذات، مبادی آن ـالبته بر اساس اصول مشهود عرفاـ اسماء صفات و افعال از مسائل علم عرفانند. اما از نظر امام خمینی اساسا علوم، به شهادت تدوین تاریخیشان، نیاز به بیان موضوع ندارند و تمایز آنها هم به سنخیت ذاتیشان برمیگردد و لذا موضوع علم عرفان نیز از نظر امام، چون ذات حق تعالی است، شخصی و جزئی است، نه حقیقی و کلی
Machine summary:
"اما بنا بر نظر برخی از معاصران، عرفان درباره واجبالوجود بحث میکند که از لحاظ مفهوم، مفهومی کلی و قابل صدق بر کثیرین است و مسائل آن نیز تا آنجا که از لوازم و عوارض این موضوع کلی است، بهتناسب موضوع علم عرفان، کلی است و در نتیجه از نوع قضایای حقیقی است، گو اینکه طبیعت واجبالوجود در خارج از اذهان کلی، منحصر به فرد، یکتا و بیهمتاست (همان، 408 ـ407).
(1410، 219) امام در این تعلیقه سخنان فناری را که متعهد به شرح کلمات قونوی است، مطابق نظر قونوی نمیداند، چراکه ظاهر کلام فناری این است که اسماء ظاهرنشده که تا ابد بهصورت نامتناهی در صدد ظهورند، اسماء مستأثرهاند، اما ظاهر کلام قونوی این است که اسم مستأثر اساسا قابل ظهور نیست، نه اینکه شئون نامتناهی باشند بلکه اسم مستأثر از مکنونات غیبی است؛ یعنی حتی اگر تناهی اسماء الهی هم فرض شود، حکم اسم مستأثر ظاهر نمیشود.
5. امام خمینی برخلاف رأی قونوی ـکه معتقد بود اسم مستأثر از اسماء ذاتیای است که مظهری در خارج نداردـ اسم مستأثر را نیز دارای اثر در خارج میداند که البته این اثر نیز مستأثر است، زیرا احدیت ذاتی جهت خاصی با هر شیئ دارد که سر وجودی آن شیء است و این جهت خاص را کسی جز حق تعالی نمیداند."