Abstract:
مقالۀ حاضر در وهلۀ نخست در پی توصیف شکلی از تجربۀ توسعه است که ویژگی آن نقش محوری دولتی با ظرفیت نهادی بالا در جهتدهی کشور به سوی توسعه است. در این میان تمرکز اصلی بر تجربۀ موفقی از توسعه است که به اتکای دولتهای توسعهگرا پس از جنگ جهانی دوم در آسیای جنوب شرقی شکل گرفت. اما بحران اقتصادی سال 1997م باعث شکلگیری تردیدهای جدی دربارۀ این موفقیت شد؛ بهگونهای که برخی از مرگ دولتهای توسعهگرا سخن گفتند.این بحران در خصوص پدیدۀ جهانیشدن و دگرگونیهای ساختاری حاصل از آن تحلیل شده است. بر اساس تحلیلی از ماهیت جهانیشدن،نویسندۀ این مقاله بر این باور است که نه تنها امکان ظهور دولت توسعهگرا از میان نرفته، بلکه زمینههای جدیدی برای نقشآفرینی دولتها در توسعه فراهم آمده است؛ ولی طبیعی است که نسل سوم دولتهای توسعهگرا باید تغییراتی اساسی در ویژگیها و سیاستهای خود ایجاد کند.
This paper primarily seeks to address a description of a form of the development experience that its key feature is the central role of the state with high institutional prospect and capacity to orient the country toward development. Meanwhile، the main focus is based on the successful experience of developmental government which was formed after the Second World War in East Asia. However، the economic crisis of 1997 led to the serious doubts about the success. So that some spoke of the death of developmental states. Especially، this crisis is analyzed in relation to the globalization and structural change resulting from it. In this paper based on an analysis of the nature of globalization، It has been argued that not only the possibility of the emergence of developmental states have not gone away but also provide new area’s for states role in development . But it is natural that the «Third generation of Developmental States» must make fundamental changes in their characteristics and their policies.
Machine summary:
اندیشه و عمل دولت توسعه گرادربرگیرندة این نکته است که دولت های تازه ظهور در متن یک نظم بین المللی تثبیت شدة سلسله مراتبی برای موفقیت در مسیر صنعتی شدن از طریق نظام کارآمد حمایتی ، به ناچار باید نظارت دقیقی بر مرزهای ملی خود داشته باشند.
از یک سو به واسطۀ دگرگونی ساختاری صورت گرفته ،ما با شرایط متفاوتی روبرو هستیم که در آن اقتصادو سیاست و فرهنگ درفضایی متفاوت تنفس می کنندو در این میان نقش و ماهیت دولت ها دچار تفاوت هایی می شودو دولت ها برای نقش آفرینی در مسیر توسعه و زمینه سازی برای استفاده از فرصت های جهانی شدن و دوره ای از تهدیدهای آن ، باید ویژگیهای نوینی به خود بگیرندو ویژگی هاو سیاست هاوجهت گیری های قدیمی (گرچه موفق در دورة قبلی )را کنار بگذارند.
استدلال ما در مقابل این رویکرد آن بودکه جهانی شدن گرچه بسترهای ظهور نسل دوم دولت توسعه گرا(تجربۀ آسیای شرقی )را مخدوش کرده است ، ولی این به معنای پایان دولت توسعه گرا نیست ؛ چراکه توسعه گرا بودن یک دولت نمی تواند برحسب مجموعه ای از ویژگی هایی خاص دوره ای از تاریخ نسلی خاص ارزیابی شود، بلکه توسعه گرا بودن برحسب وجود یک چشم انداز توسعه ای وداشتن ظرفیت نهادی مناسب برای تحقق توسعۀ ملی از سوی دولت و بوروکراسی تعریف می شودو این به آن معناست که اتفاقا دولت ها برای توسعه گرا بودن باید متناسب با شرایط ساختاری محیطی حاکم بر خود ویژگیهای خود را متحول سازند.
Wong, Joseph (2004), The Adaptive Developmental State in East Asia.