Abstract:
هدف از این پژوهش امکانسنجی تأثیر و تأثر و مقایسه دو مکتب عرفانی «ابنعربی» و «قبالای نبوی» ابوالعافیه از طریق مطالعه اسرار حروف در این دو مکتب با توجه به خاستگاه جغرافیایی مشترک آنها، یعنی اندلس در عصر شکوفایی نهضت ترجمه، است. این تحقیق از طریق بررسی مستندات تاریخی (روش برونمتنی) و همچنین تحلیل کیفی آثار مکتوب بهجامانده از این دو سنت عرفانی (روش درونمتنی) دنبال میشود. بدینمنظور با مقایسه دو نمودار، وجوه تشابه و تمایز این دو نظریه را میکاود؛ یکی برگرفته از عرفان قباله، تحت عنوان «درخت زندگی» که واحد ازلی را به ده سفیرا تقسیم میکند، 22 حرف الفبای عبری را به منزله پلهایی میان سفیراها نشان میدهد و از 32 راه حکمت بحث میکند؛ و دیگری عرضه الگوی برساخته و مقتبس از نظریات ابنعربی در کتاب شجرة الکون. کفه فرضیه استقلال مکتب ابنعربی از قباله بر سایر فرضیات سنگینی دارد؛ یعنی با وجود تبادلات فرهنگی میان ادیان ابراهیمی و ارتباطات دوسویه میان قباله و تصوف اسلامی در شرق جهان اسلام (اندلس) و غرب آن (بغداد) پیش از دوران ابنعربی، ویژگی شخصیتی منحصر به فرد ابنعربی به گونهای شکل گرفته است که علیرغم امکان دسترسی به متون و آشنایی با دیدگاههای گوناگون بزرگان ملل و نحل، کمتر از آنها تأثیر پذیرفته و به دلیل اصالت و استقلال رأی، بیشتر بر دیگران تأثیرگذار بوده است.
Machine summary:
بدینمنظور با مقایسه دو نمودار، وجوه تشابه و تمایز این دو نظریه را میکاود؛ یکی برگرفته از عرفان قباله، تحت عنوان «درخت زندگی» که واحد ازلی را به ده سفیرا تقسیم میکند، 22 حرف الفبای عبری را به منزله پلهایی میان سفیراها نشان میدهد و از 32 راه حکمت بحث میکند؛ و دیگری عرضه الگوی برساخته و مقتبس از نظریات ابنعربی در کتاب شجرة الکون.
کفه فرضیه استقلال مکتب ابنعربی از قباله بر سایر فرضیات سنگینی دارد؛ یعنی با وجود تبادلات فرهنگی میان ادیان ابراهیمی و ارتباطات دوسویه میان قباله و تصوف اسلامی در شرق جهان اسلام (اندلس) و غرب آن (بغداد) پیش از دوران ابنعربی، ویژگی شخصیتی منحصر به فرد ابنعربی به گونهای شکل گرفته است که علیرغم امکان دسترسی به متون و آشنایی با دیدگاههای گوناگون بزرگان ملل و نحل، کمتر از آنها تأثیر پذیرفته و به دلیل اصالت و استقلال رأی، بیشتر بر دیگران تأثیرگذار بوده است.
فرضیه تبادل دوسویه میان تصوف و قبالا؛ در خاتمه و نتیجه بحث، فرضیه اول، یعنی استقلال، اثبات میشود، چراکه بر اساس آنچه پیش از این ذکر شد، ابنعربی روش و سلوک عرفانی مخصوص به خود را داشته و اساسا درباره چنین عارفی نمیتوان از تأثیر و تأثر به معنای متداول آن سخن گفت.
ابراهیم ابوالعافیه گشودن این گره را از طریق تمرکز بر الفبای عبری شدنی میداند، چراکه اعتقاد دارد نفس در حالت طبیعی گرفتار ادراکات حسی و احساسی خود است و هر چیز محسوسی حواس او را به خود پرت میکند و به قول وی: «کسی که غرق در خود است، جایی برای خدا ندارد».