Abstract:
هدف این پژوهش تطبیق الگوی حوزه عمومی هابرماس با وبلاگ های سیاسی اجتماعی در ایران است. بدین منظور 5 وبلاگ فعال در عرصه فضای سایبر به صورت هدفمند انتخاب و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی مورد مطالعه قرار گرفتند. یافتههای این تحقیق نشان می دهد که اگر چه فضای وبلاگها به افزایش دسترسی به اطلاعات منجر می شود اما این مسئله بیشتر جنبه کمی دارد و از لحاظ کیفی تاثیر چندانی ندارد. حتی می توان گفت در وبلاگ ها ما شاهد تکه تکه شدن اطلاعات هستیم به این معنا که در فضای وبلاگ ها همه می نویسند و صحبت می کنند اما کسی خواننده یا شنونده نیست و بیشتر مطالب وبلاگ ها دست نخورده باقی می مانند. از نتایج دیگر این تحقیق میتوان به این امر اشاره کرد که با وجود آنکه این امکان وجود دارد که افراد نظر بدهند اما این عامل هم نتوانسته کمکی به شکل گیری گفت وگو به عنوان یکی از اهداف حوزه عمومی کند. البته اگر نگرش انتقادی را به عنوان یکی از مولفه های حوزه عمومی در نظر بگیریم، وبلاگها از این لحاظ توانسته اند در شکل گیری حوزه عمومی نقشی مفیدی ایفا کنند. میزان بالای فیلترینگ در وبلاگ ها به خوبی مشروعیت نگرش انتقادی را نشان می دهد. در نهایت می توان گفت که اگرچه وبلاگ ها دارای توانایی ها و امکاناتی برای احیاء حوزه عمومی هستند اما در عمل کمکی به ایجاد حوزه عمومی نکرده اند.
This research article aims at applying Habermas’s approach on public sphere to political and social blogs in Iran. For such purpose، we purposefully selected and studies five blogs that we considered to be active blogs. We studied these blogs using a methodology of textual analysis. Some of the findings indicate that، although these blogs pave the way for easy access to information، but this is only quantitatively important. In other word، blogs have little qualitative effects on their audience. It can even be said that the information is fragmented in blogs. This means، everybody writes and speaks but no one reads or listens and much of blogs’ information is critically touched. Some other findings also show that posting comments in blogs has not facilitated dialogue as one of the public sphere goals and requirements. Nevertheless، if the critical view is considered as a public spheres' criteria، then and in that case، blogs have contributed to development of public sphere. We have witnessed that the legitimacy of the critical view is confirmed through the high range of filtering in blogs. In a way، it can be said that although blogs have the capacity to revive the public sphere، but in practice they are not able to fulfill their task.
Machine summary:
"اما نگاهی به وبلاگ های نمونه تحقیق نشان میدهد که در بیشتر موارد نویسنده پاسخی به نظرات و سوالات خوانندگان نمیدهد یعنی مهم حرف زدن و گفتن است نه فراهم شدن فضا برای گفتگو و در نهایت شکل گیری افکار عمومی.
در وبلاگ یادداشتهای یک دختر ترشیده نویسنده در پست درسفر کرمان اتفاق افتاد اعلام میکند که رویه اش را تغییر داده و دیگر اقدام به انتشار کامنت های سخیف نمی کند که این خود نشان می - دهد که در بسیاری از نظرات مسائل مطرح شده حاوی موضوعاتی شخصی و غیرمرتبط با موضوعات مدنی است .
بحث و نتیجه گیری با توجه به برخی ویژگی های وبلاگ همچون امکان تولید اطلاعات برای دسترسی همگانی ، فضایی برای بیان آزادانه افکار، مطرح شدن موضوعات مدنی ، درج نظرات برای شکل گیری گفتگو و غیره می توان انتظار داشت که وبلاگ امکان احیاء حوزه عمومی را داشته باشد و فضایی را به وجود که در آن کاربران بتوانند به صورت برابر و فارغ از قدرت به بحث و گفت و گو درباره مسائل روز بنشینند و از این طریق افکار عمومی به عنوان صدای مردم در جامعه شکل بگیرد و بدین گونه به پیشبرد دموکراسی در جامعه کمک کند.
پی نوشت ها: ii hyperlink ii Blood iii Johnson iv Stefanone v Jang vi Miura vii Yamashita viii kaye ix Herring x Scheidt xi Wright xii Bonus xiii Jorgen Habermas xiv Robbins xv Cohen xvi John Thompson xvii Oberin xviii Webster xix Dahlgren xx Mccarthy xxi Dahlberg xxii Ideal role taking xxiii Discursive inclusion and equality."