Abstract:
شرط اصلی تحقق رسالت، عصمت انسان منتخب بوده که این اندیشه از دیدگاه قرآن نیز ضروری دانسته شده است. در اثبات عصمت انبیا علاوه بر دلایل عقلی، از دلایل نقلی نیز بهره گرفته اند. مسئلة پسین در حوزة عصمت، بررسی نگاه آموزه های دینی به قلمرو این مقوله خواهد بود. مقام عصمت، جایگاهی است که مراتبی از حداقل های این جایگاه تا عالی ترین آنها را در خود جای می دهد. حتی باید گفت عصمت به تناسب متعلق آن، به گونه های متفاوتی تقسیم می شود. در مقالة حاضر که با روش کتابخانه ای و با رویکرد تحلیلی انجام پذیرفته است؛ کوشیده ایم به بررسی و نقد آرای مفسران در محدودة عصمت اثبات پذیر از آیات سوم و چهارم سورة النجم بپردازیم. مصداق سخن در این آیات به اجماع مفسران، پیامبر اکرم است.
بررسی گفتارهای ذیل آیات، بیانگر طرح دیدگاه های گوناگون در تبیین آیات خواهد بود. برخی استناد به آیه را در اثبات عصمت جزئی و برخی عصمت شمولی گفتار حضرت، بیان داشته اند. ای ن در حالی است که دیدگاه عصمت جزئی دربرگیرندة دو محور شامل حیطة قرآن و وحی و همچنین تطبیق بر گفتار حضرت در مسئلة جانشینی و امامت شده است. افزون بر این دو دیدگاه اصلی، برخی مفسران ضمن بیان دلایل مختلف اشاره کننده به عصمت جزئی و کلی، نتیجة مشخصی از آن ارائه نداده اند. نوشتة پیش رو در نهایت با بررسی ریشة اختلاف دیدگاه ها و توجه به قراین داخلی و خارجی، نشان خواهد داد که دلالت آیات مورد بحث بر عصمت فراگیر دیدگاه اثبات پذیری است
Machine summary:
"٦. علامه طباطبایی در دورة متأخر با توجه دادن به سیاق آیات دوم تا پـنجم سـورة نجـم ، دیدگاه عصمت جزئی در حیطۀ قرآن را مناسب تـر شـمرده و در تحلیـل ایـن نگـاه بـا پذیرش مطلق بودن واژة «نطق » و امکان شمول آن نسبت به تمامی آنچه از پیامبر شنیده میشود، مانع پذیرش این اطلاق ظاهر را سیاق و مخاطب آیات میدانـد و مـینویسـد: جملۀ «ما ینطق » هرچند مطلق است و در آن نطق به طور مطلق نفی شده و مقتضای ایـن اطلاق آن است که هوای نفس از تمامی سخنان پیامبر نفی شـده باشـد، از آن رو کـه در این آیات خطاب «صاحبکم » به مشرکان است و مشرکان دعوت حضرت را و قرآنـی را که بر آنان تلاوت میکرد، دروغ و افترای بر خدا میپنداشتند، از این رو با توجه به ایـن قرینۀ مقام باید پذیرفت منظور آن است که رسول خـدا در آنچـه کـه شـما مشـرکان را میفرماید سخنش نیست مگر وحی و کاهن و شاعر نیست .
ابوالفتوح رازی از مفسران شیعی قرن ششم ، در تفسیر سورة نجم برای واژة «النجم » و آیات «و النجم إذا هوی ما ضل صاحبکم و ما غوی» (نجـم :١ و ٢) بـا ذکـر احادیـث شایان توجهی از مصادر مختلف ، توضیحات تفصـیلی ارائـه مـیدهـد و آیـۀ سـوم را عطف بر آیۀ دوم (که جواب قسم است ) میداند و در توضیح آیـات سـوم و چهـارم این سوره مینگارد: سخن نگوید از سر هوای نفس به میل و مـراد و محبـت نگویـد؛ آن نطق و آن سخن ١ نیست ، الا وحی که بر او میگذارند و با او میآرند و القا میکنند بر او از خدای تعالی (ابوالفتوح رازی، ١٤٠٨، ج ١٨: ١٥١ - ١٦٠)."