Abstract:
چکیده
حسین بن منصور حلّاج (244- 309 ق) از چهرههای سرشناس تصوّف و عرفان اسلامی است که زندگی، اندیشه، و بهویژه کشتهشدن وی در تاریخ تصوّف پیوسته معرکة آرای متقابل و حتی متناقض بوده است. در گفتار و نوشتار وی بیش از هر موضوع دیگری اندیشههای وحدت وجود با زبان رمز و شطح و بیانِ سرشار از وجد و سُکر نمود دارد تا جایی که میتوان «أنا الحق» او را آشکارترین تجلی اندیشة وحدت وجودیِ وی برشمرد. حلّاج بهدلیل اعتقادنداشتن به علوم ظاهر و کافیندانستن آن برای وصول به حضرت حق غالباً با علمای قشری موضع انکار و ستیز داشت. اختلاف برخی از این علما با حلّاج امری اعتقادی بوده که عمدهترین آن اشاعۀ تفکر وحدت وجود است که با اصول دین و توحید ذات در تعارض بود. در این مقاله درصددآنیم که با بررسی رویکردهای متفاوت علمای مسلمان دربارة افکار و اندیشههای حلّاج و مقایسه و تحلیل آرا و اندیشههای موافق و مخالف به بررسی و تحلیل توقیع صادره از جانب امام زمان (عج) به حسین بن روح نوبختی بپردازیم.
Machine summary:
علت خصومت ابوسهل با حلاج را، بـا توجه به آن چه منابع ذکر کرده اند، شاید بتوان در سه موضـوع جسـت وجـو کـرد: نخسـت این که به گفتة شیخ طوسی و دیگران او ادعای نیابت و وکالت امام غایب را نموده بـود کـه مورد قبول ابوسهل نبوده است ؛ علت دوم این که بعضی کرامات حلاج چنان مایة حیرت بود که امکان داشت برخی از عوام را بفریبد و طرف دار وی کند؛ و علت سـوم ایـن کـه چـون ابوسهل نوبختی در مبارزه با غلات و عقاید آن ها کوشش فراوان داشت و از طرفی پـاره ای از اقوال حلاج با غلات شیعه شباهت نزدیکی داشت نوبختی مخالفت خود را بـا او اظهـار داشته است (زرین کوب ، ١٣٥٧: ١٣٧ و ١٤٠-١٤١).
وی به نقل از مرحوم شیخ محمد بن علی بن بابویه صدوق علامت حلاجی ها را ادعای تجلی خداوند در عبادت می داند، اگرچه نماز و تمام واجبات را ترک گویند و هم چنین ادعا می کنند که به همة اسم های عظیم خداوند شناخت دارند و حق (ذات خداوندی ) بر آنان منطبق است و هرگاه کسی مخلص شود و از مذهب خود شناخت پیدا کند، پس آن شخص نزد آنان (حلاجی هـا) از پیـامبران بافضـیلت تـر اسـت و یکـی از نشانه های آن ها این است که ادعا می کنند که به کیمیا علم دارند، در حالی که هیچ نمی دانند به جز دغل کاری ، حیلـه ، نیرنـگ ، و فریـب مسـلمانان (مجلسـی ، ١٤٠٣: ج ٢٥، ٣٤٥).