Abstract:
استفاده از قافیههای ممال(سلیح،مزیح،احتریز...)و نیز مجاز بودن دال و ذال (موسوم به ذال معجمه)در همقافیه شدن(ندید و تعویذ)،در ادبیات گذشته دو قاعدهای است که به اعتقاد نویسنده،امروز فراموش شده و لذا در این مقاله به تبیین آنها پرداخته است.
Machine summary:
"قاعدهای است که به اعتقاد نویسنده،امروز فراموش شده و لذا در این مقاله به تبیین
این قبیل است که در نظم و نثر فارسی رایج
این قطعه با قافیه نمودن کلماتی چون طیب،
است و نشان میدهد که اصولا کلمات ممال کداماند و احیانا نقش آنان در قافیه
که در این صورت آن قافیه را ممال گویند.
میشده است که حکم یای مجهول را پیدا
است و به یای مجهول فارسی شبیه
مثل رهی از رها که در این بیت مولانا به
در زبان فارسی فعیل است.
است که در منابع عرب ذکر شده فعیل اگر
این امر در قوافی اشعار آورده است:
چند بیت به عنوان نمونه از او آورده میشود:این جهان را به جزاز خوابی و بازی مشمار
مصلح الدین سعدی شیرازی نیز از این قافله
است:خواجه خود گوید زینگونه فزون دارم شعر
حرف ذال با آنچه در عربی تلفظ
آورده است:در این زمانه که دیو از ضعیفی مردم
است که این صورت(یعنی دال و ذال را
ذال به جهت آن است که در زبان اهل
چنین به نظر عربی سروده است:احفظ الفرق بین دال و ذال
دال است وگرنه ذال معجم خوانند...
ادب در کتب خود ذکر کردهاند چنین است:
قاعده:فرق میان دال و ذال(معجمه)
معجمه و یک قسم آن دال مهمله است.
ملاحظه میشود در قافیه دیگری از این غزل
با ذ قافیه کرده و آورده است:...
که این ناجی است و آن مأخوذ...
همینطور اندوذ قافیهی دیگر این شعر
صورت نیز کلمهی آخر ذال معجمه است.
سوم،آن است که ماقبل حرف آخر غیر
دال مهمله است و چنین خوانند."