Abstract:
در جهان معاصر، انتخابات، به عنوان مظهر اعلای مشارکت مردم در امور سیاسی و حاکمیتی به شمار می آید و یکی از ارکان نظام های سیاسی مردم سالار محسوب می گردد؛ به گونه ای که تصور نظامی دموکراتیک و مردم سالار، بدون در نظر گرفتن امکان مشارکت شهروندان در امور سیاسی و حاکمیتی، بی معنا می نماید. در نظام سیاسی اسلامی هم که نظامی مبتنی بر مردم سالاری دینی است، مشارکت سیاسی مردم بسیار مورد توجه قرار گرفته است و به عنوان یک تکلیف شرعی و وظیفه دینی محسوب شده است. یافته های این پژوهش، نشان می دهد که با توجه به تفاوت های بیان شده میان حق و حکم در کلمات فقها و مشخصه اصلی حقوق که قابلیت اسقاط آنها وجود دارد و با لحاظ ماهیت مشارکت سیاسی شهروندان در انتخابات، امروز نمی توان این مهم را حق، در نظر گرفت و بلکه می بایست آن را حکم محسوب کرد.
Machine summary:
"امـا آن چه که مؤیدمدعای ماست ، این است که چگونه می توان برپایی حکومت را وظیفه هر مسلمانی دانست ، اما حفظ و تقویـت ایـن حکومـت را کـه اهمیـتش بـه مراتـب بیش تر است ، حق ایشان و وابسته به میل و اراده شخصی شان بـدانیم ؟ اگـر حفـظ و تقویت نظام و حکومت (اسلامی ) را حق شهروندان آن بـدانیم ، چگونـه و بـا کـدام منطق می توان تشکیل حکومت را وظیفه آنان محسوب داشت ؟ و آیا مگر غیر از این است که امروزه شرکت در انتخابات ، ابـزاری بـرای سـنجش مقبولیـت حکومـت و به منزلة ابزاری برای نشان دادن قدرت عمومی حکومـت اسـت ؟ اگرچـه مشـروعیت حکومت اسلامی برخاسته از خداوند است ، اما نقش مردم در مقام فعلیت بخشیدن به این نظام ، مؤثر است و در حقیقـت مـردم در مقبولیـت ، عینیـت بخشـی و کارآمـدی حکومت اسلامی نقشی اساسی دارند؛ چراکه حاکمیـت دیـن حـق و نظـام اسـلامی ، مانند هر نظام دیگری با آرزوها تحقق نمی پذیرد، بلکه حضور مردم و اتحاد آنان بـر محور حق را می طلبد و اگر مردم در صحنه نباشند و حضور جـدی نداشـته باشـند، حتی اگر رهبر آنان در حـد وجـود مبـارک حضـرت امیرالمـؤمنین ٧باشـد، نظـام اسلامی موفق نخواهد بـود (جـوادی آملـی ، ١٣٨٥، ص٨٣-٨٢)."