Abstract:
این مقاله پس از بررسی یکی از جدیدترین نظریه های جنبش های اجتماعی یعنی نظریه کروسلی به نقد و بررسی آن در مقایسه با نظریه اصالت ربط، فرد و جمع زاهد می پردازد. کروسلی در نظریه خود با ترکیب نظریه کنش بوردیو و بازخوانی نظریه ارزش-افزوده اسملسر توسط دو مدل بسیج منابع و فرایند سیاسی به این مهم می پردازد. زاهد نیز با در نظر گرفتن سه بعد جنبش های اجتماعی: کنشگران به عنوان لایه خرد، ایدئولوژی به عنوان عامل ربط و زمینه اجتماعی سعی در ترکیب این موارد با رویکردی واقع گرایانه بر مبنای منطق سیستمی کرده است. در نهایت چنین نتیجه گرفته می شود که نظریه کروسلی به علت خاستگاه های لیبرالی اش و همچنین تقلیل دادن عامل ربطی اش به صرف موارد اقتصادی، توانایی تحلیل و تبیین جنبش های اجتماعی با رویکرد غیر غربی و بومی از جمله ایران و کشورهای اسلامی را نخواهد داشت.
Machine summary:
"(2007: 48 در نهایت نظریه بوردیو را می توان این طور جمع بندی کـرد کـه او جهـان اجتمـاعی را شامل حوزه های خاصی می داند که هر کدام از آن ها، بازی خاصی را برای کنشگران خـود در نظر می گیرد و به این ترتیب شکل ها و سرمایه هـا و احسـاس بـه بـازی در آن کـل یـک هارمونی مشخص به وجود مـی آورد.
کروسلی در جمع بندی تمامی نکات فوق دو اشکال عمـده را در کـار بوردیـو مشـاهده می کند که معتقد است برای حل این اشکالات و ساخت نظریه ترکیبی نهایی بایسـتی مـدل بازسازی شده ارزش افزوده اسملسر با مدل بسیج منابع و رویکرد فرایندهای سیاسی ترکیب شود: « به نظر می رسد که عادتواره در دوره های بحرانی معلق شده ، جای خود را به دیگری داده و اصل عاملیت را به گونه ای مبهم در می آورد.
این دریافت ، نقش های مهم دیگری که نظریه کنش مـی توانـد بـرای تـلاش جهت تحلیل و درک جنبش های اجتماعی بسازد، نفی نمـی کنـد، و بـدان معناسـت کـه بـا نگاهی نسبی به بحران و نظریه فشار، بوردیو به عوامل میانه در ظهور و توسعه جنبش توجـه نمی کند و لذا این نیازمند آن است که ما برای اصلاح کردن این نظریة بحران بـا رجـوع بـه مباحث و مطالعات مختلف بحـث شـده تـلاش کنـیم ."