Abstract:
ابن سینا بر اساس طبیعیات خود و از آن رو که انسان را مدنی بالطبع می داند،وجود پیامبر را در تحقق مدینه و جامعه انسانی ضروری دانسته و نبودن او را با عنایت الهی به تحقق نظام احسن ناسازگار و موجب انقراض نوع انسانی می داند.اما قاضی عضد ایجی همگام با دیگر اشاعره،با انکار اصل ضرورت علّی،هیچ امری را در جهان ضروری نمی داند و امکان نبوت را با تمسک به قاعده«ادل دلیل علی امکان شی ء و وقوعه»تبیین می کند.در این مقاله در پی مقایسه میان دیدگاه این دو اندیشمند درباره ضرورت پیامبری برآمده ایم
Machine summary:
"اما قاضی عضد ایجی همگام با دیگر اشاعره، با انکار اصل ضرورت علی ، هـیچ امـری را در جهان ضروری نمی داند و امکان نبوت را با دسـتاویز قـرار دادن قاعـده «ادل دلیـل علـی امکـان شی ء وقوعه » تبیین می کند و برانگیخته شدن پیامبران را به عنوان واقعیتـی تـاریخی مـی پـذیرد و تنها به شبهات انکارکنندگان پیامبری پاسخ می گوید.
اینچنین نیست که خداوند بر آن امور آگاه باشد اما بر این امر ناآگاه باشد و چنـین نیسـت کـه آنچـه او مـی دانـد درباره تحقق نظام احسن که وجودش ممکن و تحقق آن برای حصـول خیـر ضـروری باشد، وجود پیدا نکند، بلکه چگونه جایز است که این امر موجود نباشد، در حالی کـه آنچه وجودش مبتنی بر آن است موجود است ؟ پس ضروری است که نبی موجود باشد و ضروری است که او انسان باشد و ضـروری است که او واجد خصوصیتی باشد که مردم آن را در خودشـان احسـاس نکننـد تـا بـه وسـیله آن از آنهـا متمـایز گـردد.
ابن سینا برهانی عقلی بر دلالت معجزه بر راستگویی نبی مطرح می کند که مهم تـرین اشـکال واردشده بر آن ، اشکالی است که فخررازی و حتی ایجی در کتاب مواقـف یـادآور شـدهانـد و آن عقیم بودن این برهان از تبیین تمایز پیامبر از غیر به واسطه معجزه است ؛ زیـرا ابـن سـینا بـرای حفظ قاعده علیت ، بیانی طبیعی برای معجـزه آورده و معجـزه را از افعـال قـوای محرکـه نفـس می داند."