Abstract:
هدف مقاله حاضر، بررسی زمینههای تاریخی گرایش پهلوی دوم بهسمت نظم سلطانیسم و کاهش مقبولیت آن در روند دگرگونی سیاسی ایران میباشد. شاه در سالهای پس از کودتای 28 مرداد، با افزایش قدرت فردی و تجمیع منابع ثروت و قدرت در دست خود و به حاشیهرانی نیروهای مخالف عمده از قبیل ملیون و حزب توده سعی داشت با تکیه بر عناصر سنتی و باورهای ملی، اقتدار سیاسی خود را مشروع قلمداد کند. وی متاثر از شرایط مناسب داخلی و بینالمللی مبادرت به انجام نوسازی کرد. تغییرات ساختاری شاه در نتیجه سرکوب و انزوای احزاب آزاد و نهادهای مدنی و در جهت تثبیت هژمونی دستگاه حاکم و تضعیف نیروهای مخالف پیاده گردید و با نظم سنتی سیاسی و تضاد با ارزشهای مردم قلمداد گردید. این پژوهش درصدد است با روش پژوهش تحلیل محتوای تاریخی و بهرهگیری از الگوی نظری سلطانیسم، به بررسی زمینههای تاریخی گرایش شاه به نظم سلطانی و علل کاهش مقبولیت آن بپردازد.
Machine summary:
"تحولات بینالمللی یعنی دولت دموکرات آمریکا و تشویق ایران برای گشایش سیاسی و انجام اصلاحات با منابع مادی همگی دست بهدست هم داد تا با تغییرات ساختاری ناشی از نوسازی طبقات متوسط سنتی و بخشهایی از اشراف زمیندار تضعیف و تماس مستقیم دولت با طبقات پایینی بهتر فراهم شود و طبقهایی جدید محصول تحولات صنعتی و وابسته به حکومت شکل بگیرد.
روند عرفیسازی جامعه: دو قطبی شدن جامعه و تقابلهای درونی علیه نظام اقتدارگرای حاکم شاه با نوسازی خود را بهعنوان حاکمی مترقی که با اخذ نوآوری و تعامل سازنده با دنیای مدرن نشان داد و اعلام میکرد که ایران با گذشته تاریخی پر افتخار بهسوی تحول و پیشرفت در حال حرکت است و همواره مخالفینش را با ارتجاع سرخ که نماد کمونیستها و ارتجاع سیاه که نماد روحانیون بود، مینامید که بهدنبال نظم قرون وسطایی برای جامعه هستند و با غیریتسازی آنها سعی در پراکنده کردن آنها در پیرامون هسته مرکزی قدرت بود.
سلطه سیاسی حکومت نتوانست مبانی مشروعیت سنتی خود را به مشروعیت عقلانی موردنظر ماکس وبر برساند و اساسا اسطورههای مشروعیت حکومت بهدلیل کهنگی و نیازهای جدید جامعه نمیتوانست با جابهجایی حتی شخص حاکم در الگوی بعدی جایگزین پایدار باشد و برعکس الگوی سلطانیسم وبری با کنارهگیری نظام شاهنشاهی شاهد روی کار آمدن حکومتی هستیم که منطبق بر سنتهای مذهبی جامعه است و هیچ اثری از الگوهای مشروعیتی قبلی پا برجا نبود و هیچگاه نتوانست بازیابی داشته باشد.
نتیجهگیری حکومت پهلوی دوم بعد از کودتای 28 مرداد32، با بهرهگیری از منابع قدرت و ثروت در دست خود و افزایش اقتدار شخصی برای پر کردن شکافهای سیاسی-اجتماعی جامعه به کسب مقبولیت بر اساس اسطورههای ملی و سنن و باورهای اعتقادی پرداخت."