Abstract:
«ظهور» به عنوان یک پدیده اجتماعی، با رویکرد جامعه شناختی قابل تعریف است. رویکرد جامعه شناختی دارای اقتضائاتی است که در حوادث اجتماعی، از جمله حادثه ظهور ساری و جاری است. قانونمندی و علت مداری در واقع همان اقتضائاتی است که در حوادث اجتماعی به صورت فراگیر وجود دارد. ظهور که در فرجام تاریخ به وقوع میپیوندد، بر اساس همین اقتضائات اجتماعی قابل باز شناسی است؛ زیرا قانون علیت که دارای سه شاخصه عمومیت، سنخیت و حتمیت است؛ با شاخصه عمومیت، شمولیت خویش را بر همه حوادث مادی و معنوی، طبیعی و انسانی، فردی و اجتماعی جاری و با شاخصه سنخیت، تناسب و هماهنگی را میان همه علل و معالیل نهادینه میکند و با شاخصه ضرورت، تلازم وجودی و عدمی را میان علل تامه با معالیل، حتمیت میبخشد. با باز شناسی قانون علیت و شاخصههای سهگانه آن، قانونمندی جامعه و حوادث اجتماعی، از جمله حادثه ظهور توجیه پذیر میشوند؛ زیرا وقتی ظهور را از جمله حوادث اجتماعی و تاریخ را موطن رخداد آن تلقی کنیم، آنگاه ظهور، به عنوان یک حادثه اجتماعی، اجرای قوانین و قواعد اجتماعی را میطلبد و بر همین اساس، علت مداری و قانونمندی در ظهور، وقوع مییابد. آری؛ علت مداری و قانونمندی در ظهور، توجیهگر امکان زمینه سازی ظهور است و زمینه سازی ظهور نیز به نوعی توجیهکننده تاثیرگذاری بشر بر رخداد ظهور میباشد و در نهایت، از مجموع اثبات امکان زمینه سازی ظهور و اثبات تاثیر گذار بودن بشر بر آن، رویکردی چون متغیر بودن ظهور (از نظر زمانی) و تقدم و تاخر پذیر بودن آن (از نظر رخدادی) بهدست میآید.
“Appearance” can be defined as a social phenomenon with a sociological perspective. The sociological approach requires some conditions which are present at the social events such as the appearance. Lawfulness and reason-centeredness are actually the requisites that are present extensively in the social events. The appearance، which will occur at the end of the time، is recognizable based on these social requisites، because the law of causality which has the three characteristics of generality، compatibility، and inevitability، has spread its inclusion over all material and spiritual، natural and human، personal and social events with its generality indicator، and has institutionalized conformity and harmony among all the causes and the effects with its compatibility indicator، and gives certainty to the correlation of existence and non-existence among the complete cause and the effects with its inevitability indicator. With the recognition of the causality law and its threefold indicator، the lawfulness of society and social events such as the appearance become justifiable; because when we consider the appearance as a social event and the history as the birthplace of its occurrence; then، the appearance، as a social event، demands for the implementation of social laws and rules and based on this، reason-centeredness and lawfulness in the appearance takes place. Yes، reason-centeredness and lawfulness in the appearance justifies the possibility of paving the ground for the appearance and paving the ground for the appearance itself somehow justifies the human’s influence on the appearance incidence and ultimately، from the total of verification for the possibility of paving the ground for appearance and the human’s influence on it، we obtain an approach like the instability of the appearance (in terms of time) and be prior or posterior (in terms of its occurrence).
Machine summary:
"اما اینکه چه زمانی به شایستگی کامل که نتیجه آن ظهور است، میرسند و چه زمانی حد نصاب شرایط ظهور فراهم شده و ظهور به وقوع میپیوندد؛ باید گفت درک این مسئله در توان فکری و معرفتی بشر نیست؛ چنانکه برخی از اندیشمندان به ناتوانی بشر اذعان کرده و بر اساس همین پیشبینی حوادث اجتماعی را ناممکن میدانند (مصباح یزدی،1390: ص156) و به بیان دیگر، آیا بشر با آن همه محدودیتهای فکری و معرفتی، میتواند به این آمادگی و به این آگاهی توفیق کامل یابد؟ پاسخ منفی است؛ زیرا اگر ادعا شود که بشر توان علم پیدا کردن به این نقطه اوج را دارد؛ به نحوی برای ظهور تعیین زمان شده است؛ زیرا وقتی فرایند طولی شرایط و عوامل ظهور که در قالب آگاهی کامل، آمادگی کامل و شایستگی کامل تبلور یابد و نقطه اوج این شرایط که شایستگی کامل است و به عنوان شرط کافی و علت تامه برای ظهور تلقی میشود قابل شناسایی باشد در این صورت، به نحوی توان راهیابی بشر به زمان ظهور ثابت میشود و این کار با روایت «کذب الوقاتون» در تهافت است؛ چنانکه امام صادق( در این مورد به محمد بن مسلم میفرماید: من وقت لک من الناس شیئا فلا تهابن أن تکذبه فلسنا نوقت لأحد وقتا؛ هر کس وقت ظهور را برای تو معین نمود، از تکذیب آن ملاحظه مکن؛ چه که ما ]در این خصوص[ برای کسی وقت معین نمیکنیم (نعمانی، 1379: ص426)."