Abstract:
در جهان پست مدرن امروزی، دیاسپورا یا آوارگی قومی، خواه به اجبار و یا داوطلبانه نقشی اساسی در تعیین سیاستهای کشورهای میزبان و یا مهمان دارد؛ چرا که دیاسپورا در سیالیت مرزها، ایجاد و یا تخریبب پدیده دولت - ملت نقشی شگرف دارد. دیاسپورا یا جوامع دیاسپورا به عنوان یک کارگزار توسعه یا ضد توسعه، ابعاد متفاوتی از نگرشهای جامعهشناسی و روانشناسی را در خود مسستتر دارد و این در حالی است که این نگرشها با توجه به بعد مسافتی جوامع میزبان از وطن اصلی، باری جغرافیایی دارد. این تحقیق با نگاهی تحلیلی - توصیفی و با استعانت از نگرش جغرافیایی و مفاهیم فضا - قلمرو به دیاسپورا می نگرد .
In today's post-modern world, ethnic diaspora or displacement, whether forced or voluntary, is playing a key role in determining the policies of host countries or guests. Why the Diaspora in the fluidity of boundaries, creation or destruction of the nation – state phenomena have a tremendous role. Diaspora or Diaspora communities as a development agent or against the development shows variety of approaches in the sociology and psychology. And while this attitude with respect to the distance from home to the host community have geographical point.
The research at the cross - sectional and geographical approaches and concepts with the help of space - the realm of the diaspora looks and explores the idea of “rewriting of diaspora” in relation to geography across the geography, place & space.
Machine summary:
"لذا از مقولات فوق به خوبی مشخص است که پدیده دیاسپورا ارتباطی عمیق و وثیـق بـا جغرافیا دارد و نگرش جغرافیایی در تحلیل دیاسپورا علاوه بر تعامل با هویت ، جامعه شناسی و روانشناسی، به علت تحلیل مکان ، قلمرو، زمان و فضا بر سایر حوزه های تحلیلی مرتبط بـا دیاسپورا رجحان دارد؛ گرچه به طور کلی تحلیلی واقع بینانه از پدیده دیاسپورا با توجـه بـه ابعاد جهانی شده و بعد مسافتی آن نیاز به یک تحلیل چند رشته ای و بین رشته ای است .
ابن خلـدون نیـز از منظری جامعه شناسـی - جغرافیـایی بـرای تشـریح روابـط بـین مهـاجران پراکنـده از واژه عصبیت ٦، استفاده مینماید؛ اگرچـه در ایـن حالـت پیونـدها و تعلقـات بـا سـرزمین اصـلی، همچنان پا برجاست ، ترانس ناسیونالیسـم نیـز مرحلـه فوقـانی از زنـدگی در دیاسـپورا اسـت ؛ بـه صورتی که فرد مهاجر در کشور مهمان ، بـدون جـذب در فرهنـگ هژمـون ، در هـوای بازگشـت بـه سرزمین اصلی خود سپری میکنند، درواقع نوعی ناسیونالیسم از دور است ، امـا بـه واسـطه پدیـده جهانیشدن ، مهاجر در دیاسپورا احساس میکند که در خانه است ؛ بنابراین بـه مـدد پدیـده هـای مذکور و امنیت فردی و اجتماعی، شـرایطی بوجـود آمـده کـه ناسیونالیسـم هـای قـومی در دیاسپورا بازسازی شده و به صورت چند بعدی بر مهـاجران ، کشـور میزبـان و مـردم کشـور اصلی، تأثیر بگذارد (٢٠٠٨:٤٥ ,khayati).
/ جدول شماره ٢: گونه شناسی کوهن از مقولات دیاسپورا: (٢٠٠٨,cohen) باید عنوان نمود که در مرکز تعاریف سنتی از دیاسپورا خلق واژه هایی مانند مرز، هویت ، اجتماع ، دولت - ملت ، ریشه و سرزمین اصلی محور و در مفهوم سازی پست مدرن از دیاسپورا، سیالیت ، جنبش ، مسیر و بی ثباتی اصالت دارند (٢ :٢٠٠٧ ,Mavroudi)."