Abstract:
هدف از انجام این پژوهش، تبیین مولفههای اندیشهسیاسی محققسبزواری بهعنوان شیخالاسلام پایتخت دولتصفوی در تمدنشیعی ظهوریافته آن دوران است. گردآوری اطلاعات این پژوهش، با روش اسنادی و کتابخانهای انجام شده و بر چارچوب نظری شلدون ولین استوار است. ولین با الهام از نظریه انقلابهای علمی توماس کوهن، بیان میدارد که یک پارادایم سیاسی از طریق سرآمد آن شکل میگیرد، توسط کارورزان صرفا بهکارگرفته میشود و بهوسیله پارادایمسازان بدون دگرگونی بنیادین و با حفظ چارچوب اصلی، ویژگیهایی از آن تغییر یافته یا عناصری به آن افزوده میشود. در این تحقیق، با استفاده از نظریه پاردایمهای سیاسی ولین، الگویی از فکرسیاسی محققسبزواری با تکیه برکتاب «روضهالانوار عباسی» در نسبت با محققکرکی در تمدنشیعی دوران صفوی بهدست آمدهاست. براساس تحلیل دادههای این تحقیق، محققسبزواری بهعنوان پارادایمساز در چارچوب پارادایمِ محققکرکی بهعنوان سرآمدپارادایم، مولفههای فکرسیاسی خویش را سامان دادهاست. وی در نسبت با سه مولفه اصلی فکرسیاسی محققکرکی شامل: 1.حلیت اخذ خراج سلطان، 2.اقامه نمازجمعه در دوران غیبت، 3.مشروعیتدهی به حکومتصفوی، اولی را پذیرفته دومی را از وجوبتخییری به وجوبعینی تبدیل کرده و در مولفه سوم سه عنصر «عدل»، «عدالت» و «اعتدال» را بهعنوان یک زنجیره مفاهیم به هم پیوسته، بیان داشتهاست. از نظر محققسبزواری، «عدل» در شخص سلطان، «عدالت» در طبقهبندی علما و «اعتدال» در طبقهبندی مردم، نمایان میشود و پس از تکمیل این زنجیره، سلطنت مشروع میگردد.
The purpose of this study is to explain the components of political thought of the researcher Sabzevari as Shaykh al-Islam, the capital of the Safavid state in the emerging Shiite civilization of that time. The data collection of this research is done by documentary and library method and is based on the theoretical framework of Sheldon-Welin. Inspired by the theory of scientific revolutions, Thomas Cohen states that a political paradigm is formed through its superiority, is used only by practitioners, and is modified or modified by paradigm makers without fundamental change and while retaining the original framework. It becomes. In this research, using the theory of political paradigms of Valin, a model of political thought of a green researcher based on the book "Roza Al-Anwar Abbasi" in relation to a Turkish scholar in the Shiite civilization of the Safavid period has been obtained. Based on the analysis of the data of this research, the researcher Sabzevari as a paradigm maker has organized the components of his political thought within the framework of the paradigm of the researcher Karaki as the leading paradigm. In relation to the three main components of the political thought of the scholar Karaki, including: "Justice" has been expressed as "justice" and "moderation" as a chain of interconnected concepts. According to the researcher, "justice" appears in the person of the sultan, "justice" in the classification of ulema and "moderation" in the classification of the people, and after the completion of this chain, the monarchy becomes legitimate.
Machine summary:
دوويژگي محقق سبزواري،اورا حوزه سياست تمدن شيعيبرجسته ميسازد: ١-منسب شيخ الاسلامياو ٢-نگارش رساله «روضه الانوارعباسي »،اثرقابل توجه اش درسياست اين نوشتارميکوشدباالتفات به کتاب «روضه الانوارعباسي»،واکاويکندکه محقق سبزواري چگونه به سياست دوران خويش نظرميکرده وبرپايه چه سويه هايمعرفتي،انديشه سياسيخويش راسامان داده است .
اهميت پاسخ به اين پرسش ازآن جهت بيشترنمايان ميشودکه محقق سبزواريدر«جاي»و«گاه »آغاز سراشيب سقوط حکومت صفويه ،سياست رابه نظاره نشسته ودرباره آن سخن گفته است .
سؤال اصلي تحقيق اين است که با توجه به مؤلفه هاي سياسي تفکر محقق سبزواري،اوچه جايگاهيدرپارادايم انديشه سياسيشيعه دردوران صفوي به عنوان دوراني نوين درظهورتمدن اسلامي شيعي دارد.
فرضيه پژوهش اين است که محقق سبزواري به عنوان يک پارادايم سازدر پارادايم محقق کرکي که حاکم بردوران حکومت صفوي است ،انديشه سياسي خويش رابيان کرده وبه حکومت سلطان صفوي دردوران «غيبت کبري» مشروعيت مشروط بخشيده است .
نخست اينکه اين مقاله مؤلفه هايانديشه سياسي سبزواريدرقالب تحليليپارادايميک ودريک خط سيرازابتدايتمدن صفويبا محقق کرکي تاانتهاي آن که محقق سبزواري است ،دنبال ميکند.
پس ازبازگشت محقق کرکيودرزمان شاه تهماسب است که پارادايم سياسي - اعتقاديجديديکه سرآمدآن ،خودمحقق کرکياست ،شکل ميگيردوجايگاه فقهاوعالمان شيعه دردستگاه حکومت صفويکاملاتثبيت ميشودوبه واسطه اين ثبوت ،پارادايم جديد،مسلط وغالب ميگردد.
لذااين کتاب ميتواند به خوبي نشان دهد که محقق سبزواري در پارادايم محقق کرکيچه ويژگيهاومختصاتيدرمشروعيت بخشيبه حکومت صفويرا ايجادکرده است .
با تکميل اين زنجيره است که مشروعيت بخشيبه سلطنت وحکومت صفوي،ممکن ميشودوبدين ترتيب محقق سبزواري به عنوان يک پارادايم سازدرچارچوب پارادايم محقق کرکي مبتني بر «سلطنت عادلانه و حاکميت شرعي فقها»، نظريه پردازيميکندودرفراينديتکميليقرارميگيرد.