Abstract:
شاعران عارف برای بیان مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی خود ناگزیر با بالابردن ظرفیت زبانی به هنجارشکنی و استفاده از نماد روی میآورند که نماد حیوانی ازجملة آن است. در این پژوهش نشانهشناسی نماد حیوانی باز در غزلیات شمس بررسی شده است.
نشانهشناسی مطالعة نظاممند نشانهها برای دریافت پسزمینههای گوناگون فکری شاعر یا نویسنده است. با بررسی این علم در نماد حیوانی باز، زمینههای گوناگون فکری مولوی را میتوان دریافت که از آن جمله، اندیشة بازگشت، خاموشی، سفر و ... است. نشانهها در متون با فرمهای گوناگونی مثل کلمات، صداها، بوها، حرکت، مکان و ... نمود مییابد. با مطالعه بر شبکههای وابسته در نماد باز، تطابق کارکرد این سمبل با کنشهای رنگ، مکان، حرکت و صدا مشاهده میشود. در این پژوهش بخش تقابلی و دگردیسی نمادها نیز بررسی میشود. با بررسی این شناسهها، نیمة پنهان فکری شاعر و همچنین الگوهای خاموشی، وحدتگرایی و زیرساختهای ذهنی مولوی نمایان میشود. نکتة مهم در بخش روابط تقابلی نه در انتخاب نوع تمایزها، بلکه در شیوة برخورد پویای روابط است. این موضوع گویای روح پرتلاطم مولوی در عشق او به شمس تبریزی یا مضامین عرفانی است. این نوع برخورد در کارکرد میانهبودن دو قطب مثبت و منفی نماد باز، دیدنی است. از سوی دیگر فضای فکری مولوی ازجمله رمزهای فرهنگی آیین بودا و میترا برای تأثیرگذاری فضای دینی بلخ، قونیه و اساطیری، در این گفتار تبیین شده است.
درمجموع، این مقاله، الگوها، کنشها، هنجارشکنی، بازی دالها، شبکة تناسبها، خاستگاه فکری، تقابل و دگردیسی تقابلها در نماد حیوانی باز را بررسی و آن را در شواهد غزلیات شمس تحلیل و تبیین میکند.
Machine summary:
1ـ2 پرسشهای پژوهش این مقاله در پی پاسخگویی به این سؤالات است: آیا مولوی در پردازش نماد حیوانی باز تنها به دلالت قراردادی نشانهها بسنده میکند؟ انواع کنشها و ارتباط آنها با کارکرد نماد حیوانی باز به چه صورتی نمود یافته است؟ در شبکة تداعیهای مولوی چه چیزهایی در پرداخت او از نماد حیوانی باز موثر بوده است؟ روابط تقابلی در نماد باز چگونه است؟ مولوی برای پردازش الگوهای فکری خود از نماد باز در چه وجهی بهره میگیرد؟ 2ـ مباحث نظری نشانهشناسی به دریافت معانی نهفته در متون کمک میکند؛ ازاینرو با بررسی این علم بر نمادهای حیوانی در غزلیات شمس، میتوان به لایهها و الگوهای گوناگون فکری شاعر همانند خاموشی، بیداری و بازگشت به اصل و ...
شه باز بکوفت طبل شهباز (همان: 438) از پیش تو رفت باز جانم طبل تو شنید، باز آمد (همان: 290) ما به خرمنگاه جان، بازآمدیم جانب شه همچو شهباز آمدیم (همان: 616) 3ـ1ـ2 سفر عنصر سفر را میتوان در کنشهای حرکتی باز مشاهده کرد؛ زیرا باز سفر خود را از سوی پادشاه آغاز میکند و حامل پیام و مأموریتی است؛ اما ناگهان با صدای بانگ طبل به سمت اصل پران میشود؛ البته اگر کسی گرفتار نفس خود گردد، صدای بانگ طبل را نمیشنود؛ پس در سفر نفسانیات خود سیر میکند: ای جان پاک خوشگهر، تا چند باشی در سفر تو باز شاهی باز پر سوی صفیر پادشاه (همان: 68) شکل1: نمودار سفر در نماد باز مولوی در نمادپردازیهای خود بیشتر از زنجیرة واژگانی تداعیگر الگوی سفر بهره میگیرد؛ در نتیجه باز سفید یا روح با شنیدن موسیقی یا طبل، کلاه تعلقات (مانع) را منهدم میکند و با پر عشق به سوی اصل و معشوق عروج میکند.