Abstract:
تبارشناسی گفتمان توسعه نشان می دهد، نظریات متعددی که در این عرصه پدیدار شدند عمدتا ملهم از ذهنیت مدرنیته، بر منطق دوانگارانه ای از خود و دیگری، ... مردانه/ زنانه استوار بوده و به یکی از دو قطب این تقابل ها برتری می بخشند. در این تلقی مدرن از توسعه، زنان در تقابل با مردان به عنوان سوژه های ناتوان و غیر عاقل به تصویر کشیده می شوند که امکان مداخله در فرآیند توسعه از آن ها سلب می گردد. فضای فکری پست مدرن با نقد گفتمان توسعه مدرن، شیوه کنارگذاری نیروهای مختلف از جمله زنان از حوزه مطالعاتی توسعه را آشکار می سازد و این امکان را به ما می دهد تا به بازبینی گفتمان توسعه از چشم اندازی خاص نسبت به جنسیت بپردازیم. از این رو مقاله حاضر می کوشد تا دو نکته را به بحث و بررسی تحلیلی بگذارد؛ اول این که منازعه فکری اندیشمندان مدرن و پست مدرن را در خصوص گفتمان توسعه بازسازی نماید و نشان دهد که چگونه متفکران پست مدرن به بازخوانی و ساختارشکنی نظریات توسعه مدرن پرداخته اند. سپس نشان دهیم که چگونه در نتیجه ساختارشکنی برآمده از گفتمان پست مدرنیسم، فضای مناسب برای حضور زنان در فراهم گردیده است. پیش فرض « فمینیست ها » فرآیند توسعه و امکان توانمندسازی آنان به عنوان ایده ای مطرح از سوی نویسنده این است که عصر پست مدرن امکان حضور نیروهای به حاشیه رانده توسط عقل مدرن مانند زنان را فراهم ساخته و امکانات مناسبی برای توانمندسازی آنان در گفتمان توسعه فراهم ساخته است.
Machine summary:
"در پاسخ به چنین پرسشی فرض نویسنده این است که «عصر پست مدرن و کثرتگرایی نهفته در آن، امکان حضور نیروهای به حاشیه رانده توسط عقل مدرن مانند زنان را فراهم ساخته و امکانات مناسبی برای توانمندسازی آنان در حوزههای مختلف از جمله توسعه فراهم ساخته است».
منطبق با تحلیل گفتمانی «میشل فوکو» و دیگر اندیشمندان پست مدرن، گفتمان توسعه برای حفظ سلطه ایجاد شد و طی آن واقعیات جوامع توسعه نیافته در قالب یک گفتمان یا پارادایم یا ایدئولوژی، در پیوند با منافع صاحبان قدرت و ثروت در دنیای غرب، بازسازی و تحریف شد و دانشی از جمله در حوزه علوم اجتماعی برای جهان سوم خلق شد که بهجای کشف حقیقت و شناسایی واقعیت آنطور که بود، واقعیات این جوامع را آنگونه که خود میخواست برای آنها ساخت، پرداخت، بیان نمود و افراد و گروهها و ملل مختلف را سوژه و موضوع مطالعه خود قرار داد (Escobar, 1995: 3-12).
اما دغدغه این پژوهش صرفا به انتقادات کلی پسامدرنها از پارادایم نوسازی و توسعه مدرن ختم نمیشود، بلکه نویسنده بهصورت جزئیتر در تلاش است تا در نتیجه تحول معرفتشناختی از توسعه مدرن به پسامدرنیسم، امکان توانمندسازی زنان بهعنوان ایدهای فمینیستی در این عصر را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
عصر پست مدرن و کثرتگرایی نهفته در آن، امکان حضور نیروهای به حاشیه رانده توسط عقل مدرن مانند زنان را فراهم ساخته و امکانات مناسبی برای توانمندسازی آنان در حوزه های مختلف از جمله توسعه فراهم ساخته است."