Abstract:
این مقاله درصدد بررسی مسئلة خدا و تفسیر وجودشناختی او در مکتب «ودانته» می باشد. این مکتب، مهم ترین و عمیق ترین مکتب فلسفی ـ عرفانی آیین هندو است که مبتنی بر آخرین قسمت های «وده ها»، به عنوان مقدس ترین متون آیین هندو تلقی می شود. گرچه در سرودهای آغازین وده ها، سخن از ستایش خدایان است، اما در سرودهای پایانی، خدای یگانه حضور می یابد و گویی خدایان دیگر، جلوة این خدای واحد بودند. مکتب ودانته نیز بر آخرین بخش های وده ها، که گرایش به توحید در آن آشکار است، مبتنی شده است. متفکران این مکتب، تفاسیر متعددی در بارة خدا و مسئله وحدت وجود ارائه کرده اند که مهم ترین این تفاسیر، از سوی شنکره و رامانوجه ارائه شده است. شنکره مکتب «ادویته ودانته»، یعنی عدم ثنویت مطلق را پایه گذاری و هرگونه دوگانگی میان انسان و خدا را نفی کرده، و به وحدت وجود مطلق معتقد شد. در مقابل، رامانوجه عدم ثنویت را تعدیل کرد که به این دیدگاه، آیین عدم ثنویت تعدیل شده یا «ویشیشته دویته» می گویند. رامانوجه، تمایز میان انسان و خدا را پذیرفت و از وحدت وجود مطلق فاصله گرفت. به نظریة رامانوجه، «نظریة وحدت مکیّف» می گویند.
This paper seeks to study the idea of God and explain His ontological existence in Vedanta school. This school is the most important and most profound mystical- philosophical school in Hinduism and it is based on the last sections of "Vedas"، which is considered as the most sacred Hindu scriptures. Although the hymns of Vedas begin with praising gods، in the final hymns، the One God is presented and the other gods represent a manifestation of the One God. Also، the Vedanta school is based on the last sections of the Vedas that display clear tendency to monotheism. The scholars of this school have presented a number of interpretations on God and the unity of Being، the most important of which is those presented by Sankara and Ramanuja. Sankara who established "Adavita Vedanta" school، rejects absolute dualism، denies any dichotomy between man and God، and believes in the unity of the Absolute. On the other hand، Ramanuja has modified non-dualism and his view is referred to a modified non-dualism or “Vishishtadvaita”. Ramanuja accepts the distinction between man and God and rejects the unity of absolute Being. Ramanuja’s theory is known as the theory of "Mokayef “.
Machine summary:
"در تفکر او، پدیدارها، حالات و خدایان همگی پندار و خیال برهمن هستند؛ یعنی وجودی منحاز از برهمن ندارند(سنسکاره کاریا، 1997، ج 1، ص 10)، لذا نجات از چرخة «سمساره»، عبارت می شود از: رفع این توهم و فهم وحدت آتمن و برهمن(شایگان، 1386، ج 2، ص 785ـ783)؛ زیرا از نظر شنکره، روح انسان بر اثر جهل، خودش را با بدن (لطیف یا خشن)یکی یا یگانه می پندارد و فراموش می کند که او واقعا برهمن است.
اما اگر از این جهل رها شود و بداند که شعور محض و خالص است و از همة جزئیات مبراست و با برهمن، که جوهر و نفس هستی است، یکی است و جز برهمن موجودی در عالم وجود ندارد، نجات یافته، و به سعادت و سرور ابدی و نامتناهی نایل می شود.
لذا اشیای عالم خارخ حقیقی هستند(همان، ص 86) دلیل دیگر اینکه، خدا موجودی حقیقی است و علیت او نیز حقیقی است، بنابراین، جهان به عنوان مخلق او نمی تواند وهمی یا خیالی باشد(بارتلی، 2002، ص 74).
رامانوجه مانند شنکره یگانه هدف برهمن از خلقت این عالم را که مطابق ارادة او بنا شده و ترکیبی از روح و ماده است و پر از موجودات رنگارنگ است، نوعی لعب و سرگرمی دانسته و می گوید: چنان که سلطانی شجاع و مقتدر، که هفت اقلیم در قلمرو سلطة اوست، از برای تفریح و سرگرمی، خویشتن را با توپ بازی مشغول می کند."