Abstract:
آنچه دربارۀ شاهنامه و شاهنامهسرایی در کتب مختلف ادبی بیان شدهاست، گویای برتری هنر حماسهسرایی فردوسی است. از جمله دلایلی که نشان برتری سخن فردوسی بر دیگر شاهنامهسرایان است، توجه به مسائل بلاغی، انسجام و هماهنگی طرح و وحدت لحن شاهنامه است. توجه به بلاغت و بهویژه هنر داستانسرایی، نکتهای است که از دید بیشتر مقلّدان فردوسی دور مانده است.این پژوهش بررسی گفتگوها و لحن فردوسی در دو داستان زال و رودابه و رستم و اسفندیار است و آنچه در نوع بررسی ما گفتنی است، این است که در شاهنامه در همه گفتگوها، اقتضای حال گوینده و مخاطب رعایت شده و با وجود تسلّط یک قالب، بحر و وزن مشخص، فردوسی در موضوعات و قصه های متفاوت، رعایت حال مخاطب کرده و باعث تناسب بین اندیشه و گفتگوها و ذهن خواننده است. در گفتار حاضر که به شیوۀ کتابخانه ای و با بهره گیری از فنون تحلیل و توصیف محتوا تهیه شده است، به مقایسۀ بلاغی داستان زال و رودابه و رستم و اسفندیار از دیدگاه لحن و گفتگو می پردازیم و به این نتیجه می رسیم که لحن فردوسی در دو داستان به ویژه در گفتگوهای آن ها مناسب با فضای داستان و اقتضای حال مخاطب است.
What has been said about Shahnameh and Shahman-e Sharia in various literary books is the superiority of Ferdowsi's epic poetry art.One of the reasons why Ferdowsi's speech is superiorAttention to rhetorical issues is the coherence and harmony of the plot and the unity of the tune of the Shahnameh to other scholarly writers, Attention to rhetoric, and especially storytelling,The point is far from the viewpoint of Ferdowsi's impeachment. This research investigates Ferdowsi's conversations and tone in two stories of Zal and Roodabeh and Rostam and Esfandiar This is the case in Shahnameh in all discussions, the speaker's and audience's demands And despite the dominance of a mold, the sea and a certain weight Ferdowsi has addressed the subject in different topics and stories, and it makes for the fit between the thoughts and talks and the mind of the reader. In the present speech, which is based on the librarian's style and using techniques for analyzing and describing the content Compare the rhetoric of the story of Zal and Roodabeh and Rostam and Esfandiar from the point of view of tune and conversation We conclude that Ferdowsi's tone in two stories, especially in their conversations, is appropriate to the context of the story and the present audience's demand.
Machine summary:
اين پژوهش بررسيگفتگوهاولحن فردوسيدردوداستان زال ورودابه ورستم واسفنديار است وآنچه درنوع بررسيماگفتنياست ،اين است که درشاهنامه درهمه گفتگوها،اقتضاي حال گوينده ومخاطب رعايت شده وباوجودتسلط يک قالب ،بحرووزن مشخص ،فردوسيدر موضوعات وقصه هايمتفاوت ،رعايت حال مخاطب کرده وباعث تناسب بين انديشه وگفتگوها وذهن خواننده است .
درگفتارحاضرکه به شيوة کتابخانه ايوبابهره گيريازفنون تحليل و توصيف محتواتهيه شده است ،به مقايسۀبلاغيداستان زال ورودابه ورستم واسفنديارازديدگاه لحن وگفتگوميپردازيم وبه اين نتيجه ميرسيم که لحن فردوسي دردوداستان به ويژه در گفتگوهايآن هامناسب بافضايداستان واقتضايحال مخاطب است .
فردوسياگرميراتوصيف ميکندباتصويريحماسيآن راشکارکننده جان اندوه ميداندوحتيازمجالس بزم وباده نوشي،تصاويريحماسيارائه ميدهد:که نمونه اش را درداستان رستم واسفنديارميبينيم : بخنديدرستم به آوازگفت که مردينشايدزمردان نهفت ! يکيجام زرين پرازباده کرد وزويادمردان آزاده کرد! 103 / دگرجام بردست بهمن نهادکه برگيرازآنکس که خواهيتوياد! بترسيدبهمن زجام نبيدزواره نخستين دميدرکشيد! بدوگفت کايبچه ي شهرياربه توشادباداميوميگسار! ازوبستدآن جام بهمن سبک دلازارميخواره ايبودتنک هميماندازرستم اندرشگفت ازآن خوردن ويال وبازويوکتف ! (همان :٣٢٣/٥-٣٢٢) انواع لحن لحن کليشاهنامه چنانکه گفتيم حماسياست که درسراسرآن رعايت شده امالحن موضعينيزدرجايجايشاهنامه هويداست وفردوسيمانندنويسندگان بزرگ امروزي درپرداخت داستان به آن توجه داشته است ؛به عنـوان مثال :رستم درنبردبااسفندياربه راه هايگوناگون چنگ ميزندتااسفنديارراازجنگ ونبردبازدارد،لابه ميکندوچنين ميگويد: دگرباره رستم زبان برگشاد مکن شهريارازبيدادياد! مکن نام من زشت وجان توخوار که جزبدنيايدازين کارزار! زدل دورکن شهرياراتوکين ! مکن ديوراباخردهمنشين ! جزازبندديگرتورادست هست به من بر،که شاهيويزدان پرست ! که ازبندتاجاودان نام بد بماندمرا،وزتوبدکيسزد؟ (فردوسي:ج ٥/٤١٠-٤٠٩) لحن خسته ،متواضعانه ،پدرانه ،دلسوزانه ،گلايه آميزوالتماس آلودپهلوان کم نظير شاهنامه که به مقتضاياوضاع واحوال است ،ازتاروپوداين سخنان به گوش ميرسدو هرخوانندة آگاهيميتوانداين لحن راحس کنددرمقابل وقتياسفندياربه سخنان رستم توجهينميکندوهمچنان برطبل جنگ وکارزارميکوبدوفريادبرميآوردکه «جزازبند يارزم چيزيمجوي!»فردوسيپس ازآنکه رستم تيرگزرابه چشم اسفنديارميزندبا، لحنياستواروخشمگنانه وتمسخرآميزچنين ميگويدعين مقتضايحال است : /104 چنين گفت رستم به اسفنديار که آورديآن تخم زفتيبه بار! توآنيکه گفتيکه رويين تنم ؟! بلندآسمان برزمين برزنم ؟! نه من ديصدوشست تيرخدنگ بخوردم ،نناليدم ازنام وننگ ، به يک تيربرگشتيازکارزار بخفتيبرآن باره ي نامدار! هم اکنون به خاکاندرآيدسرت بسوزددل مهربان مادرت ! (همان /٤١٣-٤١٢) اين بخش ازشاهنامه اززيباترين واثرگذارترين متون ادبيات فارسياست که بخش اعظم اين زيباييواثرگذاريدرگروشگردهايمختلف بلاغيازجمله انسجام ،گفتگو،لحن وايجازودريک کلام ،خلق سخن به مقتضايحال ،درهنريترين شکل آن است ؛سخني که اگرچه نظيرآن درشاهنامه فردوسيفراوان است ،وليدرمتون حماسيمانظيرندارد.