Abstract:
اسلام سیاسی یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین گفتمانهای موجود در خاورمیانه و جهان اسلام است و حتی نقشآفرینی آن در سطح جهانی نیز قابل توجه است. طی یک قرن اخیر هرگاه تقاضاهای اجتماعی و سیاسی در خاورمیانه و جهان اسلام به حد بحرانی رسید، این گفتمان بهعنوان بدیلی قدرتمند در عرصۀ اجتماعی، سیاسی و امنیتی ظاهر شده و نقشآفرینی کرده است. البته در خوانش سکولار و غربی، این نقشآفرینی به دلیل تقابل با نظم و ساختار نظام بینالملل، همواره تنازعآمیز و خشونتبار بوده است. لذا برخی محققان، سلبی بودن، نفیآمیز بودن، واکنشی بودن، برهم زننده بودن نظم منطقهای و جهانی را از ویژگیهای بارز این گفتمان میدانند. اما بازخوانی مفروضات معرفتی این گفتمان نشان میدهد فهم و درک نشأت گرفته از خوانش سکولار، برداشتی جامع و دقیق از اسلام سیاسی ارائه نمیدهد و همین امر مشکلاتی را در مواجهه با آن ایجاد میکند. در این تحقیق سعی شده با صورتبندی این گفتمان در نظام بینالملل و خاورمیانه ذیل سه مؤلفۀ اصلی شکل دهنده آن شامل: «مؤلفههای تاریخی، هویتی و معرفتی»، به این سؤال پاسخ دهیم که گفتمان اسلام سیاسی ذیل چه مفروضات معرفتی در نظام سیاسی – اجتماعی و بینالملل عمل میکند
Machine summary:
با در نظر گرفتن رویکردهای تعاملی و تقابلی ذکرشده، برخی صاحب نظران به خصوص غربیها (مانند هانتینگتون و برنارد لوئیس ) معتقدند که اسلام سیاسی همان بنیادگرایی یا نوبنیادگرایی اسلامی است ؛ لذا آن را در تقابل با قدرت سیاسی و فرهنگ و تمدن غرب و با توجه به ویژگی های زیر باید تعریف کرد: - طرفداری از بازگشت به اصول اولیۀ اسلام؛ - ضدیت با تفسیر و پایبندی شدید به الفاظ و نصوص مقدس؛ - رفتار افراطی، ستیزهجویانه و مطلق گرایانه ؛ - تلاش برای تطبیق شریعت با موضوعات اجتماعی و سیاست زدگی شریعت ؛ - ناتوانی در بیرون رفتن از فضای فرهنگی خود و برتر دانستن خویشتن ؛ - مخالفت با نوگرایی و تأکید بر تقلید دین (شریعت )؛ - تأکید بر اسلامی کردن تمامی وجوه زندگی و تمدن (نظری، ١٣٨٧: ٣٢٤).
درمجموع، می توان گفت که گفتمان اسلام سیاسی به واسطۀ نگرشی که به دین و ارتباط آن با جامعه ، قدرت، سیاست و روابط بین الملل دارد، گفتمانی است که یک طیف آن را در تقابل با گفتمانهای برآمده از مدرنیته ، ازجمله ناسیونالیسم و لیبرالیسم میدانند و مجموعۀ وسیعی از جریانهای فکری و سیاسی اسلامگرا را درون خود جای می دهد و طیف دیگر معتقدند که اسلام سیاسی سازه گفتمانی خود اعم از معنای اجتماعی گفتارها، کنش ها و نهادها را جملگی در هویت اسلامی و قدرتیابی اسلام از طریق ایجاد حکومت اسلامی چارچوببندی می کند.
البته در هریک از این صورتبندیها، مسئلۀ ساختار نظام بین الملل ، جهانیشدن، لیبرالیسم ، سکولاریسم ، مدرنیته و تمدن غرب به مثابه اصلیترین چالش های گفتمانی متعارض با گفتمان اسلام سیاسی در نظر گرفته شده است .