Abstract:
دانش مدیریت خویشتن برای تحکیم جایگاه خود و تقدیم دستاوردهایش، ابتدا
نیازمند تبیین فضای دانشی و ارزشی ای است که در آن شکل گرفته و تنفّس
می کند، این امر از طریق بیان اصول و پیش فرض های حاکم بر تحقیق در این
عرصه میسر می شود. از سوی دیگر برای آشنایی و ورود به این دانش ارزشمند
ضروری است اهمیت و کاربرد بدوی آن در ذهن خواننده و مخاطب با طرح
سوالاتی با جواب های نه چندان دور از ذهن، به خوبی ترسیم شود و موجبات اشتیاق
خواننده به پیگیری محتوای دانشی آن فراهم گردد، در این صورت است که او
می تواند در ساحت مباحث دقیق تر این دانش قدم نهاده و با انگیزه ای بهتر مطالب را
فراگیرد. در این مقاله سعی شده است ضمن تحصیل موارد مذکور، با روش اجتهادی
اولین گام را در بخش کلیات و مقدمات این دانش با ارائهی مباحث مربوط به تعریف
بردارد، امری که با بررسی آراء و نظرات صاحب نظران و ارائهی « مدیریت خویشتن »
تعاریف پیشنهادی در نهایت با تقدیم تعریفی مطلوب از این مدیریت محقق شده
است
Machine summary:
"در این قسمت سعی میشود به طور منطقی ابتدا تعاریف مختلفی را که از مدیریت خویشتن ارائه شده، مطرح کرده و مورد نقد و بررسی قرار دهیم و سپس تعاریف پیشنهادی متعددی را تقدیم میکنیم که هر یک در یک بستر علمی و ناظر به یک سطح دانشی، ما را با مدیریت خویشتن آشنا میسازد و نقاط مثبت هر یک را به بحث میگذاریم، در نهایت هم تعریف مختار را که با ملاحظات گوناگون انتخاب شده است، تقدیم خوانندگان عزیز میکنیم تا ضمن مطالعه و دقت نظر ما را از پیشنهادات خود بهرهمند نمایند.
2. اهمیت و کاربرد آن سؤال دوم این است که اصلا «مدیریت بر خویشتن» چه اهمیت و کاربردی دارد؟ آیا در این حد هست که بتوان آن را به صورت مستقل و ممتاز از بحثهای مدیریتی مطرح کرد؟ با آموزش این قبیل مسائل چه مشکلی از کارهای روزمرهی فرد در زندگی یا سازمان یا جامعه حل میشود؟ اصلا یک شیعهی موحد به این بحثها نیازی دارد؟ اگر جواب مثبت است تا چه حد به آنها نیاز دارد؟ ما در روایات نورانیای که از اهلبیت(علیهم السلام) داریم با مواردی از این قبیل مواجهیم: معرفه النفس انفع المعارف (آمدی، 1366، ج 1، ص232)؛ من عرف نفسه فقد عرف ربه (آمدی،1410، ج1، ص588)؛ معرفة الله اعلی المعارف (لیثی، 1376، ج1، ص486)، موضوع برخی از این روایات شناخت نفس است که به عنوان نافعترین معارف و طریقی برای شناخت پروردگار و رسیدن به معرفت الهی ـ که بالاترین معارف عنوان شده ـ مطرح گردیده است، آیا برای این شناخت نفس به عنوان یک پروژهی علمی نیاز به مدیریت آن نداریم؟ و متقابلا آیا برای داشتن یک مدیریت نفس مطلوب نیاز به شناخت ابعاد نفس و حقیقت آن نیست؟ از طرفی اگر هدف و غایت خلقت را در نظر بگیریم که با عنایت به حدیث «کنز مخفی»<FootNote No="25" Text=" الحدیث القدسی: «کنت کنزا مخفیا، فأحببت أن اعرف، فخلقت الخلق کی اعرف» (الشافی فی شرح الکافی (للمولی خلیل القزوینی)؛ ج1، ص87)."