Abstract:
جامعه جزیره العرب بنابر اصول و قواعد جاهلیت عربی اداره میشد. ظهور اسلام در این منطقه به دگرگونی این اصول انجامید. اسلام، اصولی را امضا و اصولی را رد کرد. قومگرایی و قبیلهگرایی، از خصال جاهلی پیش از اسلام بود که اسلام سخت با آن مخالفت میکرد. پیامبر(ص) به شیوههای گوناگون با این خصلت جاهلی مبارزه کرد، اما این خصلت ریشهدار ماندگار بود؛ چنانکه پس از ایشان دوباره سر برآورد. حاکمیت جامعه اسلامی پس از پیامبر(ص) و خلفای نخستین، به دست امویان افتاد و حاکمان اموی 91 سال بر جغرافیای مسلماننشین حکم راندند و در این دوره بلند، قومیتگرایی و قبیلهگرایی دوباره در جامعه مسلمانان تاثیر گذارد. این پژوهش نشان میدهد که قومگرایی و قبیلهگرایی در این برهه تاریخی به چه شکلی نمایان شده است. بر پایه یافتههای تاریخی، همه حاکمان اموی از خاندان بنیامیه و از تیره سفیانی و مروانی بودند. همچنین والیان، فرمانداران و استانداران، فرماندهان جنگ، قاضیان و ائمه جماعات، بیشتر عرب و بهویژه قریشی و اموی بودند. رفتار حاکمان با عجمان بسیار ناشایست بود. عرب بر عجم بسی فضیلتی داشت و غیر عرب از حقوق انسانی محروم بود. این تحقیق به روش توصیفی ـ تحلیلی صورت گرفته است.
Machine summary:
حاکمیت جامعه اسلامی پس از پیامبر(ص) و خلفای نخستین، به دست امویان افتاد و حاکمان اموی 91 سال بر جغرافیای مسلماننشین حکم راندند و در این دوره بلند، قومیتگرایی و قبیلهگرایی دوباره در جامعه مسلمانان تأثیر گذارد.
نویسنده معتقد است امویان بر اثر انتساب عثمان به خانواده بنیامیه، در آغاز خود را ولی دم او میدانستند و در پی قصاص قاتلان وی بودند و پس از حکمیت و دستیابی به قدرت، ادعا کردند که خلافت حق آنان است و این حق را از عثمان به ارث بردهاند؛ سپس بر این ادعا نزد شامیان افزودند که خلافت را از طریق پیامبر به ارث گرفتهاند و سرانجام با روی آوردن به جبرگرایی و تبلیغ اینکه خداوند آنان را برای حاکمیت بر مسلمانان برگزیده است، در پر کردن خلأ مشروعیت خویش میکوشیدند (ناظمیان، 1379).
حاکمان اموی خود را «خلیفةالله» میخواندند و معتقد بودند حاکمیت مسلمانان باید تنها در دست قوم قریش بهویژه امویان باشد.
اعراب بهویژه امویان بر پایه این باور که برترین قومند، امتیازهای فراوانی برای خود میشمردند و از امکانات و فرصتهای بسیاری برخوردار بودند، اما غیر عرب و غیر اموی را از حقوق طبیعیاش محروم میکردند.
چهارده نفر در دوره خلافت امویان (41 ـ 132 ق) حکومت کردند که همه آنان از خاندان بنیامیه (سه نفر از تیره سفیانی و یازده نفر از تیره مروانی) بودند و هر یک از آنان، جانشین خود را معین میکرد.
پیش از ظهور اسلام (دوره جاهلیت)، خاندان بنیامیه رهبری نظامی قریش را در دست داشتند و گویی اندیشه حاکمیت بر جامعه، از آن زمان از ذهن امویان دور نشده بود و آنان همواره در اندیشه بازگشت به حاکمیت بودند.