Abstract:
استقلال اخلاقی، به معنای «خود¬¬ قانون¬گذاری» و «اطاعت از قوانین خود» است. این مقاله به شیوه تحلیلی و استنتاجی در جستجوی پاسخ به این دو سوال است که اولا، تحقق «استقلال اخلاقی» مستلزم حضور و تمهید چه شرایطی است؟ ثانیا، آیا استقلال اخلاقی شرایط لازم را برای آنکه یک «هدف تربیتی» به حساب آید، دارد؟ چارچوب تئوریک این پژوهش دیدگاه کانت و پیترز است که در پاسخ به سوالات تحقیق مبنا قرار گرفته اند. در پاسخ به سوال اولنظر کانت مبنا قرا گرفته و در پاسخ به سوال دوم، به نظر پیترز استناد شده است. اعتقاد کانت به جایگاه اساسی عقل و اراده آزاد مبنایی برای اعتقاد او به استقلال اخلاقی است. از سوی دیگر، پیترز معتقد است که تحلیل مفهوم «تربیت» و مفهوم «فرد تربیتشده» شاخص ها و شرایط ضروری برای «استقلال اخلاقی» را در اختیار می نهد. از این رو نتیجه گرفته می شود که با به کارگیری روش تحلیل مفهومی و تحلیل مفهوم «تربیت» و «فرد تربیتشده» می¬توان نشان داد که استقلال اخلاقی یکی از اهداف اصلی تربیت است، زیرا واجد ارزش¬هایی است که در مفهوم «تربیت» و «فرد تربیتشده» مستتر می¬باشد. در این میان مشکلات و تعارضات مفهومی بین «استقلال» و «اقتدار تربیتی»، میان «عقل» و «عادت» و «اصالت انتخاب» و «محتوای آموزشی» به میان می¬آید که در ادامه مورد بحث قرار گرفته¬اند.
Machine summary:
"از اینرو، کانت (1388) یکی از اهداف نظریه اخلاقی خود را دفاع از آزادی درونی فرد و رها ساختن داوریهای او از نظارتهای بیرونی میداند و از اینجاست که او بر قداست وجدان فردی تأکید کرده و معتقد است که انسان از نعمت عقل برخوردار بوده و بهعنوان عامل عاقل محسوب میشود و صاحب وجدان ذاتی است، ولی با این حال بینیاز از مراقبت و پرورش نیست.
از نظر کانت (1388) پیروی از عقل نشانه آزادی رفتار است و در تربیت، زمانی که فرد انتخاب عقلانی داشته باشد، آزادی او محقق شده است؛ بنابراین استقلال اخلاقی هم از اصل آزادی استخراج شده و هم میتواند به تحقق آن کمک کند.
از جمله اینکه چگونه یادگیرنده میتواند مستقل بوده و آزادی انتخاب داشته باشد، درحالیکه فرایند تربیت مستلزم وجود انضباط و اقتدار معلم و مدرسه است؟ چگونه فرد مستقل میتواند انتخاب اصیل داشته باشد درحالیکه فرایند تربیت، مستلزم ارائه محتوایی است که خواسته و انتخاب دانشآموز نیست؟ آیا وجود محتوا خطری برای استقلال اخلاقی محسوب نمیشود؟ آیا آموزههای تربیتی و اخلاقی در اوان کودکی که فرد فاقد تأمل عقلی است، صورت عادت و یا تلقین به خود نمیگیرد؟ این سؤالات در قالب سه متناقضنمای تربیتی میان استقلال- اقتدار، عادت - تعقل، و اصالت انتخاب - ارائه محتوا مطرح میشوند.
پیترز (1974) تربیت از راه تشکیل عادت را مربوط به اوایل دوره کودکی میداند و معتقد است در ابتدای رشد اخلاقی، کودکان فاقد توانایی عقلی برای تشخیص شکلهای مختلف زندگی اخلاقی هستند و نمیتوانند جنبههای پیچیده رفتار را درک یا توجیه منطقی نمایند؛ بنابراین لازم است که در آغاز به سمت رفتار صحیح که به نفع خودشان و دیگران است سوق داده شوند."