Abstract:
ارزیابی کلی از نقش قزلباشان در استقرارنهایی دولت صفوی در قالب سه محور قابل بررسی است: مرحلةاول شکلگیری ارتباط آنان با طریقت صفوی است؛مرحله دوم با تداوم و گسترش تعاملاتشان باشیوخ صفوی، ارتباطی سازماندهی شده در راستای اهداف صفویان برقرارنموده و به توسعه و تحکیم آن پرداختند وآخرین مرحله نیز به فعالیت عملی آنان در جهت به قدرت رسانیدن شیوخ صفوی مربوط میشود. گروههای ترکمنی که بعداً با عنوان قزلباش شناخته میشدند همهگونه مساعدت و همراهی با تشکیلات صفوی اِعمال کردند و باعث شدند تا تشکیلات صفوی با گذر از مراحل مختلف به موفقیت نهایی دست یابد. پس ازتشکیل حکومت صفوی قزلباشان به عنوان نخبگان اصلی حکومت با نهاد حاکمیت همکاری خود را ادامه دادند.این تعاملات در ادوار مختلف تاریخ صفویه رویه مختلفی را پشت سر نهاد.درخصوص این تغییررویه، ضروری است تحولات درون حکومتی صفویه با نگاهی تحلیلی مورد ارزیابی قرار گیرد. این تحولات در دو محور کلی قابل بررسی است: در محور نخست با اشاره به نقش تأاثیرگذار قزلباشان در برپایی دولت صفویه، به تحلیل موقعیت برجسته آنان درنهادحاکمیت پرداخته می شود. امّا در ادامه روند حکومت، شرایط و اقتضائات زمانی که میتوان در سه متغیرتأثیرگذار"نیازهای سیاسی-اداری، مناسبات و سیاست خارجی، مسائل مذهبی"به تبیین موضوع پرداخت باعث تغییرجایگاه آنان درنهادحاکمیت شد. با توجه به این عوامل بود که موقعیت برجستة قزلباشان - چه بهصورت محسوس و هدفمند و چه بهصورت نامحسوس - از طرف حکومت به عناصر جایگزین انتقال یافته و جایگاه آنان دچار تغییر وتحولاتی گردید.بر این اساس رهیافت پژوهشی مقاله آن است کهپس از استقرار حکومت صفویه، نخبگان حکومتی دیگری- علما ونیروی سوم- به حمایت از نهاد حاکمیت پرداختند و نهاد حاکمیت نیز بنا به مقتضات زمانه گرایش به آن عناصر را مصلحت ضروری خویش دانسته و نقش درجه اولی از جانب قزلباشان به آنان محول گردید وقدرت بلامنازع از قزلباشان سلب شد. ولی با این حال قزلباشان تاآخرحکومت صفوی در ساختار حکومت به عنوان نخبگان فعال حضور داشتند.
Machine summary:
تحليل تاريخي عملکرد قزلباشان قبل و بعد از تشکيل دولت صفوي چکيده ارزيابي کلي از نقش قزلباشان در استقرارنهايي دولت صفوي در قالب سه محور قابل بررسي است : مرحلۀاول شکل گيري ارتباط آنان با طريقت صفوي است ؛مرحله دوم با تداوم و گسترش تعاملاتشان باشيوخ صفوي، ارتباطي سازماندهي شده در راستاي اهداف صفويان برقرارنموده و به توسعه و تحکيم آن پرداختند وآخرين مرحله نيز به فعاليت عملي آنان در جهت به قدرت رسانيدن شيوخ صفوي مربوط ميشود.
اما در مرحلۀ دوم (از دوره شاه عباس به بعد)جايگاه قزلباشان بنا به شرايط و اقتضائات زماني دچار تحول گرديد؛ زمينه هاي اين تحولرا در سه متغير تأثيرگذار نيازهاي سياسي-اداري، سياست و مناسبات خارجي و مسائل مذهبي ميتوان مورد بررسي وتحليل قرار داد.
اول -تحليل عملکرد قزلباش هاازآغاز تااستقرارحکومت صفوي : مرحله نخست : آغازو شکل گيري روابط در اين مرحله گروه هاي مختلف ترکمن با شيخ صفي الدين ، از طريق خانقاه اردبيل ارتباط پيدا کرده و در جريان آموزه هاي ارشادي و تبليغي آنان قرار گرفتند.
اما اين طوايف قزلباش ضمن اينکه به حکومت مرکزي وفادار بودند به لحاظ اقتصادي و سياسي نوعي استقلال متکي بر نيروو توان آن ايالت را درخود داشتندو همين ساختار بود که حتي با وجود شاهان ضعيفي چون شاه محمد خدابنده يا شاه کودکي مثل طهماسب ، دردهۀ اول سلطنتش صفويان ميتوانستند در مقابل عثماني به شيوه هاو تاکتيک هاي خاص با اقتدار تمام کيان دولت صفويه را حفظ نمايند.
در چنين شرايطي بود که گروه هاي مختلف قزلباش با پاسخگويي به اين نياز راهبردي، موفق شدند صفويان را در پيشبرد حرکت خود ياري داده و طريقت و نهضت را به مرحله تشکيل دولت نزديک سازندو در نهايت نيز همين امر با پشتيباني کامل قزلباشان ميسر گرديد(سومر، ١٣٧١ :٢٣-٣٨).