Abstract:
نظریه مکان در پدیدارشناسی ادراک مرلوپونتی یکی از موضوعات جذاب و دلکش این
فلسفه است. او برخلاف هوسرل که واقعیت متقن را در حوزة آگاهی ناب یعنی ساحت مبرا از
مفروضات طبیعی مانند زمان و مکان و... جستجو می کند و موافق با ایدة اساسی
اگزیستانسیالیسم که بودن جسمانی در عالم یا واقع بودگی را عین طبیعت انسان میداند، بر این
باور است که مکان فهمی صورت پیشین و شرط شناخت اعیان و رویدادهاست. او با تامل در
یافته های روان تنی برخی روان شناسان معاصر سرانجام به این باور می گراید که تن ما به مثابه -
زمینه و افقی است که با آن و به اقتضای آن اعیان مختصات مکانی مییابند و از این رو نسبتی
دو سویه میان سوژه و عالم برقرار است و به واسطة همین نسبت و ایجاد تراز مکانی است که
تجربة ما از عالم تعین مییابد. مرلوپونتی تاکید میکند که تجربه های ما جملگی نتیجه ایجاد
ترازهای مکانی جدیدی است که یکی پس از دیگری شکل میگیرد و هر تجربه مسبوق و
مصبوغ به تجربه های مکانی قبلی سوژه تن یافته است. یکی از نتایج چنین دیدگاهی آن است
که سوژة فردی سوژهای است تاریخی که لحظات آن را تجربههایی تشکیل میدهند که در
آن ترازهای مکانی متوالی ر ا ایجاد کرده و تجربه در هر تراز مکانی، تراز مکانی کاملتری را
سبب می شود.
Machine summary:
"رویکرد مرلوپونتی دربارة مکانمندی و ادراک مکانی را به دو طریق میتوان مورد توجه قرار داد: از یک سو میتوان به مکان به مثابه زیست غیر تأملی ما در اشیا نگریست ، به این معنا که مکان را میتوان قدرت کلی پیوند دهندة جملگی اشیا با هم پنداشت و آن را ملاتی پنداشت که تمامی اجزا و عناصر را پیوسته میسازد، هر چند نباید از نظر دور داشت که همین مکان را نیز به دو اعتبار میتوان لحاظ کرد؛ به اعتباری مکان ظرفی است که اشیا مظروف آن هستند و به اعتباری دیگر میتوان آن را خصوصیت مشترک همۀ اشیا تلقی کرد.
مرلوپونتی در این خصوص که مکان را همانند کانت باید صورت مدرکات خارجی، یعنی عنصری ذهنی که شرط تقویم اعیان خارجی است در نظر گرفت ، یا آن را باید نظام یکپارچه ای تصور کرد که توسط آن ذهن عمل وحدت بخشی و یک کاسه کردن تصورات مختلف را امکان پذیر میسازد، میگوید ما فقط آنگاه که خود را در موقعیت های غیرعادی در نظر بگیریم قادر به فهم تجربۀ مکان خواهیم بود: تشریح اموری مانند بالا، پایین و...
تفسیر مرلوپونتی از آزمایش ورتهایمر آن است که یک تراز مکانی جدید و البته یک تصویر اصلاح شده مطابق با آن تصویرکج توسط بدن همچون مکانیسمیاصلاح کننده وارد عمل میشود و این خود بیش از هر چیز نشان دهندة ارتباط وثیق تن با عالم است «مکان و ادراک به طور کلی در بطن سوژه جای دارد..."