Abstract:
عرصههای مختلفی برای نظریهپردازی علمی قرآن متصور است، مانند 1- خبر دادن از حقایقی علمی که بعداً توسط علم تجربی ثابت شده است، یا تاکنون به اثبات نرسیده و امکان اثبات آن در آینده وجود دارد. 2- توسعه یا تضییق برخی از نظریههای علمی. 3- اصلاح و تکمیل دیدگاههای علمی. حال پرسش این است که ازچه روشها و شیوههایی برای نظریهپردازی قرآن میتوان استفاده کرد؟ در این راستا چند شیوه برای نظریهپردازیهای قرآنی میتوان برشمرد. کشف و استنباط، تأیید و تکمیل، داوری و تهذیب، تکیه بر پیشفرضهای قرآنی برای تأسیس علوم انسانی دینی، فرضیهانگاری تعالیم قرآن، تأثیر غیر مستقیم و عدم مداخله و تولید علوم انسانی با پشتوانه تعالیم بنیادی قرآن بهمثابه مفروضات نظری از آن جمله است. این مقاله به بررسی هر یک از شیوههای فوق در راستای نظریهپردازیهای قرآنی پرداخته و شیوه برتر را معرفی میکند. در حقیقت این مقاله به این پرسش پاسخ خواهد داد که نظریهپردازی قرآن در عرصه علوم انسانی بر اساس کدام شیوه، امری مدلل و قابل قبول است؟ هدف از این تحقیق، ارائه الگویی مستدل و قابل قبول برای نظریهپردازی قرآنی در عرصه علوم انسانی است و میتواند گاهی موجب توسعه یا تضییق حوزهها و ابعاد علوم انسانی شود. روش بررسی هر شیوه متضمن کشف مبانی هر یک و نیز نقد مبانی ناصحیح است.
Different fields have been assumed for the scientific theorization of the Qur’an، such as: 1. Informing of the scientific facts that were later on proved by empirical science or have not been proved yet and are possible to be proved in the future. 2. Expansion or restriction of some scientific theories. 3. Improvement and completion of scientific perspectives. Now، the question is: What methods and procedures can be used for theorization of the Qur’an? In this respect، several methods can be counted for the Qur’anic theorization. Among them are discovery and inference، confirmation and completion، judgment and purification، reliance of the Qur’anic preconditions for establishing religious humanities، hypothesizing the Qur’an’s teachings، indirect impact، non-interference، and production of humanities supported by fundamental teachings of the Qur’an as theoretical presumptions. This article has studied each of the above procedures in line with the Qur’anic theorizations and introduced the superior procedure. Actually، the article would answer the question as to on what procedure the theorization of the Qur’an in the field of humanities is convincing and acceptable .
Machine summary:
"گونهشناسی تشابه بسیار شایسته است که پیش از ارائه آرای مفسران و قرآنپژوهان درباره اسرار و حکمتهای وجود آیات متشابه در قرآن حکیم، این پرسش مبنایی و مهم را پیش نهیم: آیا اساسا آیات متشابه با ویژگی تشابه، از سوی خدا نازل شدهاند یا عنوان تشابه، پس از نزول بر آنها عارض شده است؟ چنانکه در ادامه این پژوهش آمده است، در این مقاله هجده دیدگاه و تحلیل در زمینه چرایی وجود آیات متشابه ارائه و بررسی و نقد شده است، اما بیشتر بر این پیشفرض تکیه دارند که تشابه مشهود در برخی آیات قرآن، ذاتی و اولی است؛ یعنی خدای والا این آیات را همراه با تشابه و نوعی ابهام در معنا یا مصداق نازل کرده است.
نقد یکم: این سخن درست است که روش انبیای الهی بر رعایت حال تمامی مردم و سخن گفتن به اندازه گنجایش دانشی آنان بوده است؛ «إنا معاشر الأنبیاء أمرنا أن نکلم الناس علی قدر عقولهم» (کلینی، 1/23)، اما درباره آیات متشابه نمیتوان از این گزاره سود جست؛ چون دلیلی برای این اثبات ادعا نیست که محکمات برای همگان و متشابهات برای خواص فرود آمده باشند و از قرآن نیز چنین چیزی را نمیتوان استنباط کرد.
ابزار بیان برتری دانشمندان بر دیگران به گفته برخی قرآنشناسان، علت وجود آیات متشابه، اثبات برتری دانشمندانی است که معنا و مفهوم واقعی این آیات را میتوانند درک کنند، بنابراین متشابهات بهانهای هستند برای بالا بردن جایگاه عالمان قرآن نزد عموم مردم؛ چون وقتی عوام خود را از درک آیات متشابه ناتوان بیابند و در برابر، چگونگی درک و تفسیر آگاهان را ببینند، به برتری آنها ایمان آورده و در پیشگاه آنان فروتن و خاضع میگردند (نک: طوسی، 1/9؛ طبرسی، جوامع الجامع، 1/159؛ ابن جوزی، 1/302؛ زرکشی، 2/75؛ کاشانی، 1/450؛ نهاوندی، 1/21)."