Abstract:
مرگ را می توان مهم ترین موضوع مشترک میان تمامی انسان های روی کره ی زمین، فارغ از زمان و مکان دانست که در ادوارمختلف تلاش شده به نحوی درباره آن اندیشه شود.
زبان فارسی و زبان اسپانیایی از نظر در برداشتن مفاهیم طغیان و اعتراض و بیان احساسات درونی جز زبانهای ممتاز دنیا محسوب می شوند و خیام و لورکا دو نمونه ی برجسته از شاعرانی هستند که در کمال استادی توانسته اند آنچه را که بشر در دل داشته را بر کلمات شعر خود جاری سازند و به زیبایی هر چه تمامتر در وصف لغات به تصویر قلم در آورند. حوادث و تلاطم روحی دو شاعر باعث گشته بازیگر اصلی صحنه ی شاعریشان مرگ باشد که جان مایه ی محورتفکرات هر دو را تشکیل میدهد. اندیشه، چالش و واکنش آنها در برابر نیستی و مرگ به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در اشعار هر دو شاعر باز تاب یافته است. هر دو شاعر از عشق می گویند و از زندگی و از مرگ ولی آنچه ما در این مقاله به آن خواهیم پرداخت مضمون مرگ است که از این دو، چهره جهانی ساخته است.
Machine summary:
او در اين شعر از يک سو تمامي آنچه را که بدان معتقد است زير پا مي گذارد و فرياد چرا «نيستي » سر مي دهد و از سوي ديگر در شعر ديگري هنگامي که زندگي او را به سوي قبر مي کشاند با خود مي گويد پيش برو، در لحضه اي به نظر مي رسد صداي قدمهاي مرگ در راهروي خانه به گوش مي رسد بطوري که روح را مي خراشد، او مي خواهد که با گيتارش به خاک سپرده شود؛ در اين ابيات نه شن و ماسه و نه پرده اي که ميان انسان و زندگي جدايي مي افکند، نمي توانند سر انجامي براي بشر باشند در واقع آنها پلي هستند که زندگي را بسوي حقيقت نهايي آسماني سوق مي دهند: روزي که من مي ميرم دفنم کنيد با سازم / در شنزارها/ روزي که من مي ميرم / ميان نارنج ها و نعناع / روزي که من مي ميرم دفنم کنيد اگر خواستيد در بادنمايي / روزي که من مي ميرم ١ در "شعرغزال مرگ تاريک " او به مانند آنچه در کتاب مقدس آمده ، مرگ را به خواب ١.
خيام مظهر والاترين موهبتي است که بشر داراست وآن عقل است که وي آن را به بهترين وجه در تمامي آثار خود به کار گرفته ، مشرب خيام را مي توان يک مکتب فکري در نظر گرفت چرا که نـقـد زبـان و ادبـيات خـارجـي دوره نــهــم ، شـمـاره ١٣، پــايـيـز و زمـســتـان ١٣١٣٩٣ The Theme of Death in the Poems of Omar Khayyam and Federico.