Abstract:
در روانشناسی تحلیلی یونگ، نفس (Self) یکی از اصطلاحات بسیار حائز اهمیت است. از نظر او، نفس کهنالگویی است که میتوان آن را مبنای قوام یافتن فرد دانست. مطابق با نظریة یونگ، هر یک از ما با گذشت زمان آرامآرام رشد میکنیم و با از سر گذراندن فرایندی که یونگ آن را «فردانیت» مینامد، آن کسی میشویم که هستیم. یونگ کلّ شخصیت را نفس مینامد. از منظر وی، نمیتوان نفس را به طور کامل شناخت. نفس نماد تمامیت است و مسیح، نمونة کهنالگوی آن است؛ چراکه او مظهر تمامیتی از نوع الهی است. یونگ برای نفس ویژگیهای مختلفی را برشمرده است. از طرفی، ما در غزلیات شمس مولوی و به طور کلی، در ادبیات عرفانی، با روح، جان یا دل مواجه هستیم که با الگویی که یونگ تعریف میکند، همخوانی دارد. در این مقاله، سعی کردهایم علاوه بر تبیین کهنالگوی نفس از منظر یونگ، آن را با ویژگیهای روح، جان یا دل در غزلیات شمس تطبیق دهیم و به بررسی ویژگیهای آن بپردازیم.
In Jung's Analytical Psychology “Self” is one of the important expressions. In Jung's view, self is an archetype which can be considered as base of an individual's integration and consistency. According to Jung's theory, we all grow slowly during their life time and after experiencing a process which Jung calls it "Individuation process" we become the one who we are. Jung calls the whole personality "self". From his point of view "Self" can’t be understood completely. "Self" is symbol of integration and Christ is the archetypical exemplar of human integration because Christ is an example of the divine integration. Jung has mentioned several features for "Self". On the other hand, in Ghazaliyate Shams and overall in mystical literature we face with terms such as soul "Rouh", spirit "Jan" and heart "Del" that are consistent with the schema that Jung define. In this study in addition to explaining the "Self" archetype form Jung's perspective we have also aimed to collate it with the features of "Soul" , "spirit" or "heart" in Ghazaliyate shams and study its features.
Machine summary:
بازخوانی غزلیات شمس از منظر کهن الگوی نفس در اندیشۀ یونگ * بهنام صادقیان کلو دانشجوی دکتری زبان وادببات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران ، ایران (تاریخ دریافت : ١٣٩٥/٠٢/٢٦؛ تاریخ پذیرش : ١٣٩٦/٠٧/٢٢) چکیده در روانشناسی تحلیلی یونگ ، نفس (Self) یکی از اصطلاحات بسیار حائز اهمیت است .
یکی از این آرکی تایپ هـا کـه در دیـدگاه یونـگ بـه فراینـد فردیـت (Individuation Process) نیز مربوط می شود، کهن الگوی «نفس » است .
یکی دیگر از ویژگیهای نفس از منظر یونگ این است که نمی تـوان نفـس را بـه طـور کامل شناخت .
عـلاوه بـر ایـن ، در جـای دیگـری پـس از توضـیحات مفصلی در باب نفس می گوید: «امیدوارم موجبات این سوءتفاهم را فراهم نکرده باشـم کـه خیال می کنم راجع به ماهیت "مرکز" چیزی می دانـم ؛ چـه مرکـز واقعـا ناشـناختنی اسـت و فقط از طریق پدیده شناسی خود آن می توان به طور تمثیلی راجع بـه آن سـخن گفـت و آن هم الزاما از طریق تجربه » (همان ).
(468 :1379 بدین ترتیب ، در باور بسیاری از ملت ها، اگر خورشید خود خـدا نیسـت ، مظهـر الوهیـت است : (رجوع شود به تصویر صفحه) شکل ٣: آفتاب به صورت مظهر پروردگار (همان : ٤٧٠) از این روست که مولانا در وصف شمس می گوید: «اگر کفرسـت اگـر اسـلام ، بشـنو تو یـا نـور خـــدایی یـا خـــدایی» (مولوی، ١٣٣٦، ج ٦: ٦٠).
بنابراین ، خلاصۀ آنچه تاکنون بیان گردید، چنین است که کهن الگوی نفـس در اندیشـۀ یونگ برابر با دل ، جان یا روح در اندیشۀ عرفـانی اسـت کـه فقـط در آیینـۀ انسـان کامـل و اولیاءالله می توان آن را دید.