Abstract:
تاثیرگذاری فرهنگ در حوزه سیاست خارجی به حدی است که در عصر کنونی از فرهنگ بعنوان قدرت نرم، یا دیپلماسی فرهنگی در سیاست خارجی بحث میشود. نفوذی بر روی تودههای خارجی و آوردن آنها به صحنه بینالمللی، به منظور فراهم آوردن فشار موثر به دولتهای آنها. به عبارتی فرهنگ یک ملت به جهان بیرون عرضه میشود و خصوصیات منحصر به فرد فرهنگی ملتها در سطوح دوجانبه و چندجانبه ترویج مییابند. در میان انواع دیپلماسی نوین، این نوع دیپلماسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. زیرا به کشورها اجازه میدهد که با استناد به عناصر کلیدی و نفوذ دولتهای خود، بطور مستقیم با مخاطبان خارجی، به انضمام مردم معمولی و رهبران، در ارتباط باشند. در این راستا نگارنده، به شیوه توصیفی درصدد یافتن تاثیر زبان و ادبیات بعنوان متغیری مستقل و تاثیرگذار بر رهیافت دیپلماسی فرهنگی بعنوان یک متغیر وابسته و تاثیرپذیر است. در پاسخ به این سوال که آیا این فرآیند، به برخورد تمدنها میانجامد و یا به افزایش همکاری در روابط بینالملل منجر میگردد؛ بنابراین ضمن بررسی جایگاه دیپلماسی فرهنگی در میان انواع دیپلماسی نوین، به مدیریت این نوع دیپلماسی نیز به منظور تامین منافع ملی مورد هدف، توجه شده است.
The influence of culture on the foreign policy field is such that culture is considered as a soft power in foreign policy in the current era; which they give the title of cultural diplomacy. Penetrating in the foreign masses and bringing them to the international scene, in order to provide effective pressure on their governments. In other word, the culture of a nation is presented to the outside world, and the unique cultural characteristics of nations are promoted at bilateral and multilateral levels.Out of various forms of modern diplomacy, cultural diplomacy is of special significance. diplomacy allows countries to directly contact ordinary people and leaders of public opinion by employing influential elements of their cultures.Authors aimed to determine the influences of language and literature as independent factors on cultural policy as a dependent variable.findings of present study help to identify that this interaction would be constructive or results clash civilization.The present paper will first discuss status of cultural diplomacy among various forms of modern diplomacy before focusing on management of cultural diplomacy by various countries which seek to meet their national interests.
Machine summary:
"در این راستا استفاده از دیپلماسی فرهنگی در مقایسه با سایر ابزارها و اهرمهای رایج در روابط بینالملل دارای مزایای بسیاری است که مهمترین آنها را میتوان به شرح زیر برشمرد: الف) مواجه شدن با مقاومت کمتر در جوامع و کشورهای مقصد؛ ب) عاری بودن دیپلماسی فرهنگی از لحنی خصمانه و آمرانه در کنار جذابیت بیشتر و نامحسوس بودن اعمال آن و در نتیجه، هدف قرار دادن ذهن و روح مخاطبان؛ ج) در دیپلماسی فرهنگی فرصت بهتری برای حضور جدیتر و مجال بیشتری برای ایفای نقش موثرتر توسط بازیگران غیررسمی، نهادهای مدنی و اشخاص حقیقی و حقوقی غیردولتی مهیا میشود و این به نوبه خود بر گستره حوزه مانور و دامنه تأثیرگذاریاش در مقایسه با دیپلماسی کلاسیک سنتی میافزاید؛ د) دیپلماسی فرهنگی فتح بابی برای مفاهمه بیشتر و بهتر میان کشورها بکار گرفته میشود و به مرور زمان، این تعمیق، حتی میتواند به حوزههای سیاسی - امنیتی هم تسری یابد؛ هـ) و سرانجام، دیپلماسی فرهنگی میتواند خلاقانهتر، انعطافپذیرتر و حتی فرصتطلبانهتر از دیپلماسی کلاسیک و سنتی در بسیاری از حوزهها طراحی و اجرا شود.
کنشگری نیز به این معناست که دیپلماسی فرهنگی بتواند دستکم از فرصتها و بسترهای فرهنگی موجود برای تأمین اهداف و منافع ملی کشور حداکثر استفاده را ببرد؛ 3- درک و شناخت شرایط، تحولات و محیط فرهنگی بینالمللی و منطقهای، تحقق این الزام خود در گروی تأمین این الزامات است: درک گفتمان فرهنگی رایج و حاکم بر روابط فرهنگی بینالمللی؛ درک ماهیت و منابع قدرت فرهنگی رایج و عناصر تشکیلدهنده آن؛ درک و شناخت فرصتهای ساختاری و نهادی و چالشها و تهدیدهای فرهنگی در سطح جهانی و منطقهای؛ جریانشناسی فرهنگی بینالمللی و روندهای فرهنگی حال و آینده جهان و منطقه؛ 4- شناخت دقیق مخاطبهای دیپلماسی فرهنگی در سطوح ملی، فروملی، فردی و شناخت ویژگیهای فرهنگی هر یک از این سه لایه؛ 5- غیرامنیتی کردن و امنیتزدایی از فرهنگ و روابط فرهنگی، زیرا در اثر تصویرسازی غیرواقعی از جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه و جهان، فرهنگ ایرانی-انقلابی، امنیتی شده است."