Abstract:
در این مقاله ابتدا نشان داده ایم که در مقامات های صوفیان، کلان ساختاری وجود دارد که در این ژانر همواره تکرار می شود. آن گاه نقش ایدئولوژیک هر یک از عناصر این کلان ساختار را تشریح نموده و به نقش آن در روابط قدرت نیز پرداخته ایم. کلان ساختاری که شاکله مقامات های صوفیان است از ذکر اصل و نسب مشایخ آغاز می شود و با بیان پیشگویی های دیگران درباره درخشش معنوی آن ها، ریاضت های طاقت فرسا و کرامت ها ادامه می یابد و با مرگ شگفت انگیز آن ها به پایان می رسد. در این ساختار، کرامت نقشی برجسته دارد و کل ساختار را تحت تاثیر قرار می دهد. اصل و نسب سازی ها و پیشگویی ها و ریاضت ها همگی در حکم «تمهیداتی» برای ظهور کرامت عمل می کنند و مرگ-های شگفت و تنازع های گفتمانی در حکم «امتداد» نیروی کرامت اند. نقش عمده این کلان ساختار در مقامات های صوفیان این است که ضمن اثبات کرامت و امور خارق عادت برای مشایخ تصوف، دسترسی دیگران را به منبع قدرت گفتمان تصوف؛ یعنی کرامت، محدود یا غیرممکن سازد. این کارکرد ویژه موجب می شود تا در مفصل بندی گفتمان تصوف تغییراتی پدید آید و خرده گفتمانی جدید به نام «گفتمان اهل کرامت» شکل بگیرد. همین گفتمان راه را برای ورود گفتمان تصوف در مناسبات سیاسی و اجتماعی هموار می سازد.
This essay tries to show a frequent macrostructure in mystical Maqâmâts that makes people`s religious beliefs. Not only does it gives enough evidences for the structure but also interprets its ideological functions. The macrostructure consists of some chronological events. It starts with a holy parentage for great Sufis and it is continued by prophecies predict a child will be a great Sufi in the future. It carries on with unbearable asceticisms. All of the events prepare the ground for small miracles. The chain ends with a fantastic death and a contrast to other discourses. The last events, in reality, work as a result of small miracles power. The main function of the structure appears to make a limitation to access to small miracles. It leds to articulations that generate a new discourse: discourse of Sufis who have small miracles. The new discourse encounters mystical discourse to social and political discourses.
Machine summary:
نقش عمدۀ این کلانساختار در مقاماتهای صوفیان این است که ضمن اثبات کرامت و امور خارق عادت برای مشایخ تصوف، دسترسی دیگران را به منبع قدرت گفتمان تصوف، یعنی کرامت، محدود یا غیرممکن کند.
آیا ساختار ویژهای در دل ژانر مقاماتنویسی وجود دارد که زمینهساز حضور این دسته از میراث صوفیان در مناسبات قدرت و ایدئولوژی باشد؟ نویسنده بهمنظور پاسخگویی به پرسشها و مسئلۀ تحقیق، پیکرة متنی وسیعی از مناقبنامهها را (از قرن چهارم تا نهم هجری) مطالعه کرده و از روشهای مطالعۀ ساختگرایی و گفتمانکاوی انتقادی، بهترتیب برای کشف کلانساختار مقاماتها و بیان نقش ایدئولوژیک آن، بهره گرفته است.
مجموعۀ این عناصر از یک طرف، مقاماتهای صوفیان را از سایر انواع نوشتاری در میراث تصوف متمایز میکند و هویت متفاوتی به آنها میدهد و از طرف دیگر، همچون حلقههایی از یک زنجیره هستند که درهم تنیده شده و درنهایت از طریق نقشهای ویژۀ خود به پشتیبانی هم، موجب کنترل و اعمال نیروی شدیدی میشوند.
5. نقش کرامت در سازوکارهای کنترل و مراقبت در گفتمان تصوف، دانش و قدرت دراختیار مشایخ صوفیه است و آنها از این طریق بر افراد درون گفتمان تصوف (مریدان) و کسانی که در بیرون از این گفتمان قرار گرفتهاند، برتری مییابند.
16 چنانکه در تحلیل مقاماتهای ابوسعید ابوالخیر نشان دادهایم، از دال مرکزی گفتمان اهل کرامت بهجای ابزار اعمال قدرت بر مریدان و وسیلهای برای مقاومت دربرابر قدرتهای سیاسی استفاده شده است.
کارکرد ویژۀ این کلانساختار آن است که برای افراد خارج از گفتمان اهل کرامت محدودیتی در دسترسی به منبع قدرت ایجاد میکند.