Abstract:
این پژوهش با هدف بررسی نقش تعدیل کننده ی ذهن آگاهی در رابطه ی بین سبک های دلبستگی عاشقانه و کیفیت زناشویی در زنان متاهل دانشگاه شهید چمران اهواز انجام شد. 207 زن دانشجوی متاهل به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه ی شیوه های رفتاری، مقیاس آگاهی از تمرکز و شاخص کیفیت زناشویی را تکمیل نمودند. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و داده ها با استفاده از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که ارتباط مثبت و معنی دار بین سبک دلبستگی ایمن با کیفیت زناشویی وجود دارد، و ارتباط منفی و معنی دار بین سبک دلبستگی پریشان و گسسته با کیفیت زناشویی وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد ذهن آگاهی رابطه ی بین سبک های دلبستگی ایمن، پریشان و گسسته با کیفیت زناشویی را تعدیل می کند.
Machine summary:
این نتایج نشان میدهد که میزان رابطهی مثبت بین دلبستگیایمن و کیفیت زناشویی در افرادی که ذهنآگاهی بالاتری دارند نسبت به آنهایی که از ذهنآگاهی پایینتری برخوردارند بیشتر است.
نتایج تحلیل رگرسیون تعدیلگر نقش تعدیل کنندهی ذهنآگاهی در رابطهی بین سبک دلبستگی پریشان و کیفیت زناشویی به تصویر صفحه مراجعه شودهمان طور که در جدول 3 مشاهده میشود، تعامل دلبستگی پریشان و ذهنآگاهی میزان واریانس تبیین شدهی متغیر ملاک یعنی کیفیت زناشویی را ورای هر دوی آنها از 33/0 به 37/0 افزایش داده است.
این نتایج نشان میدهد که میزان رابطهی منفی بین دلبستگی پریشان و کیفیت زناشویی در افرادی که ذهنآگاهی بالاتری دارند نسبت به آنهایی که از ذهنآگاهی پایینتری برخوردارند کمتر است.
میتوان اظهار داشت که ذهنآگاهی تعدیل کنندهی رابطهی بین دلبستگی گسسته و کیفیت زناشویی در زنان است.
شیب بیشتر خط رگرسیون گروه زنان با ذهنآگاهی پایین نسبت به گروه زنان با ذهنآگاهی بالا بیانگر میزان بیشتر رابطهی منفی دو متغیر دلبستگی گسسته و کیفیت زناشویی است.
این نتایج نشان میدهد که میزان رابطهی منفی بین دلبستگی گسسته و کیفیت زناشویی در افرادی که ذهنآگاهی بالاتری دارند نسبت به آنهایی که از ذهنآگاهی پایینتری برخوردارند کمتر است.
نتایج نشان داد که ذهنآگاهی رابطهی منفی بین دلبستگی پریشان با کیفیت زناشویی را تعدیل میکند که با یافتههای ساودارا و همکاران (2010) و ساودارا (2011) همخوان است.
همچنین نتایج دیگر پژوهش نشان داد که ذهنآگاهی رابطهی منفی دلبستگی گسسته و کیفیت زناشویی را تعدیل میکند که با یافتهی ساودارا (2011) همخوان میباشد.