Abstract:
ابن سینا معتقد است که نفوس انسانی قبل از بدن موجود نیستند و سپس در بدنها به وجود می آیند یعنی پس از این که اجسام به وجود آمدند، نفوس به آنها ملحق می گردند. چون اگر نفوس قبل از اجسام موجود باشند همه دارای وجودی منفرد خواهند بود و در این صورت تکثردر آنها جایز نیست .علت این سخن ابن سینا آن است که وی بر این عقیده است که تکثر، تنها مربوط به بدنهایی است که نفوس به آنها ملحق می گردند و نمی تواند از جانب نفوس باشد؛ چون نفوس مجرد هستندو در مجردات تکثر وجود ندارد. اما حقیقت آن است که همان گونه که جواهر مادی متکثرند، جواهر مجرد هم باید متکثر و متمایز باشند و خلاف این امر، منجر به محال خواهد شد. دلیل دیگر ابن سینا بر حدوث نفس، اعتقاد به نفی تعطیل است اما علاوه بر این که اصل نفی تعطیل قابل قبول نیست این اصل اساسا شامل مجردات نمی گردد.
Machine summary:
"تکثر در مجردات جایز نیست ابن سینا معتقد است که نفوس انسانی با حدوث بدن حادث می گردند وی در شفا میگوید: «نفوس انسانی، مفارق از بدن، قیامی ندارند سپس در بدنها به وجود می آیند چون نفوس انسانی در نوع و معنی متفقند و اگر فرض شود که وجودی دارند که با حدوث بدنها، حادث نمی گردد بلکه وجودی منفرد است در این صورت جایز نیست که نفس در این وجود، متکثر باشد و این به این دلیل است که تکثر اشیاء یا از جهت ماهیت و صورت است و یا از جهت نسبت به عنصر و ماده ی متکثر و تکثر یا به خاطر مکان هایی است که شامل مواد در جهتی خاص است و زمان هایی که به هر یک از آنها در حدوث اختصاص دارد و عللی که آنها را منقسم می سازد و مغایرت به واسطه ی ماهیت و صورت نیست چون صورت آن ها واحد است.
ب) از آنجایی که وجود ماهیت برای تفکیک موجودات متکثر از یکدیگر لازم است سخن ابن سینا در اثبات حدوث نفس و نفی قدمت آن به این صورت توجیه پذیر می گردد که اگر نفوس قبل از الحاق به بدن از یکدیگر متمایزند و ماهیت و چیستی خاص خود را دارند این چیستی خاص را از کجا حاصل کرده اند و این تمایز چگونه برای آنها حاصل گشته است؟ مسلما آنها فرصت زندگی و کسب فضایل یا رذائل و خصوصیت های خاص را نداشته اند و بنابراین همه باید یکسان باشند در همین یکسانی نیز تفرد و تکثر معنایی ندارد چون تشخیص و تمایزی نیست پس همه ی آنها باید با یکدیگر متصل باشند و یک وجود مفرد را تشکیل دهند و بنابراین نمی توانند متکثر بوده و به بدن های متکثر ملحق شوند."