Abstract:
هدف: امروزه اخلاق زیست محیطی، علمی نوین و بین رشته ای محسوب می شود که وظیفه آن، بررسی کنش و واکنش دو ساحت ناهمسان انسان و طبیعت است. بحران های زیست محیطی نیز حاصل عدم تعادلی است که در این دو حوزه ایجاد می شود. باور داریم که نقش و جایگاه آموزه های فلسفی فرانسیس بیکن در زایش بحرانهای زیست محیطی عصر حاضر غیر قابل انکار است. بر این اساس، هدف این پژوهش، تبیین نقش و جایگاه فلسفه این فیلسوف تجربی مسلک در ایجاد بحرانهای زیست محیطی بوده است. روش: روش به کار رفته در این پژوهش، اسنادی- تحلیلی است. یافته ها: این نوشتار با بررسی مسائلی همچون: نقش و جایگاه انسان، اهمیت و نقش طبیعت، سعادت و کمال غایی انسان و نیز بخش منطق فلسفه فرانسیس بیکن، به این یافته رسید که آموزه های این فیلسوف تجربی مسلک، نقش موثری در زایش بحرانهای زیست محیطی دارد. نتیجه گیری: آرا و اندیشه های فلسفی به عنوان علل معرفتی
بحران های زیست محیطی، نقش تعیین کننده ای در ایجاد بحران های زیست محیطی ایفا می کنند
Objectives: The present research aims at analyzing the role and effect of
Francis bacon doctrine on environmental crisis. Method: The method
of the research was documentary- analysis research. Results: The
article analyses the role and place of human being, the importance of
nature, felicity and eudemonia, supreme perfection and the logic of
the philosophy of Francis bacon and indicates that the teachings of
bacon ( as an empiricist philosopher) has a great effect on the birth of
environmental crisis. Conclusion: The author of the article concludes
philosophical opinions- as the epistemic factors of environmental
crisis- have a determining role in creating the environmental crisis.
Machine summary:
نقش و جایگاه آموزههای فرانسیس بیکن در زایش بحرانهای زیستمحیطی ( علی کرباسیزاده 1 محسن شیراوند 2 چکیده <Abstract>هدف: امروزه اخلاق زیستمحیطی، علمی نوین و بین رشتهای محسوب میشود که وظیفۀ آن، بررسی کنش و واکنش دو ساحت ناهمسان انسان و طبیعت است.
(بیکن، 2000: 169) با این حال اگر بگوییم نگرش بیکن به انسان، برگرفته از نگرشی است که وی به علم دارد، نه تنها سخنی به گزافه نگفتهایم، بلکه اصولا در جهانبینی بیکن، بین انسان و علم ارتباطی تنگاتنگ و مستقیم وجود دارد؛ تا آنجا که علم را به عنوان یگانه عامل برتری انسانی بر انسان دیگر معرفی میکند.
توضیح آنکه هر چند اخلاق زیستمحیطی علمی نوپا و جوان محسوب میشود، اما بیکن با علم به این موضوع که ابزارپنداری طبیعت، صدور جواز جراحی طبیعت محسوب شده و همین امر موجبات بروز مشکلات زیستمحیطی را فراهم خواهد آورد، حداقل میتوانست نسبت به تعبیۀ اخلاقی متناسب با فلسفۀ خود (اخلاق طبیعت) اقدام کند؛ امری که با عطف بما سبق، یعنی پرداختن به اصول موضوعۀ اخلاقیات فیلسوفان سلف همچون بخش زایدی در فلسفۀ ایشان خودنمایی میکند.
او بارها تصریح کرده که روش مواجهه با طبیعت، روشی عقلی و حسی است که مربوط به حوزۀ فلسفه بوده و چون طبیعت خالی از مباحث Rossi Wallace ;الهی و ایمانی است، لذا سپهر ایمان(کتاب مقدس) و سپهر عقل و حس(طبیعت) هر کدام مجاری مخصوص به خود را داشته و التقاط این دو حوزه نه تنها اشتباه است، بلکه باعث گمراهی انسان میشود.