Abstract:
هدف: پیامد پژوهش هایی همچون کتاب «مکتب در فرایند تکامل» که در عرصة تاریخ تشیّع صورت پذیرفته.
تشکیک در برخی اعتقادات کنونی شیعه امامیه است. لذا مولفان این مقاله درصدد ارزیایی روششناسی پژوهش
نویسندة آن ب رآمدهاند. روش؛ در این مقاله، روش پژوهش مدرّسی در استناد و برداشت از منایع مرتبط با تاریخ تفکر
تشیّمء به روش تحلیلی و با عنایت به روش متداول در علوم مرتبط با تاریخ تشیّع مورد نقد و بررسی قرا رگرفته است.
یاقتههاء روش پژوهش مدرّسی در آن کتاب دارای اشکالاتی است که منجر به حصول چنان نتایجی شده است؛ آن
ایرادها عبارتند از: ارجاعات غیر روشمند، خلط کاربردهای وا ژگان» برخورد انتخابی با منابع بر اساس حدسیات.
کاربرد معیار غیر معتبر و غفلت از مولفة تقیّه در احادیث. ننیج هگیری؛ با چنین اشکالاتی در روش استناد و
برداشت از منابع، نتوانسته مدل و نظاموارهای متقن و غیرقابل خدشه برای تاریخ تفگر تشیّع در عرص امامت ارائه کند
و این، نتایج پژوهش وی را دچار خدشه می کند.
The research outcomes of such book "the crisis and consolidation in the farmative period of shiite Islam" which has been published regarding the history of Shia created confusions in some Shia Imami beliefs. The authors of this article tried to evaluate the methodology used in the book by the author.
Methods: In this paper، the reserch presented by Mr. Modarressi regarding his resourses and the interpretation of the history of thinking in Shia were found to be incorrect and we attempted to analyze and criticize his research methods with a conventional method in knowledges related to shiet history.
Results: The Modarressi's method in his book resulted in some conclusions leading to: non-systematic references، being wrong in words applications، dealing with selective resources based on guesswork، using invalid criteria and neglecting the component of reservation (dissimulation) in Hadith.
Conclusion: the author of the present research concludes Mr. Modarressi with such impediments in his method of referencing and interpretation of resources would have not been able to offer the model and puzzle certainty history of Shi'ism in the field of Imamat، and the results of his research dose not seem to be precise.
Machine summary:
(مدرسی، 1386: 101) مدرسی در کتاب دیگر خود بر این باور است که ابن قبه، نوبختیان و برخی از محدثان قم، برای امامان، تنها نوعی مرجعیت علمی قائل بوده، آنان را علمای ابرار میدانستند و منکر وجود صفاتی فوق بشری از قبیل عصمت در آنان بودند و آنان امامان را تنها دانشمندان و بندگانی صالح و عالم به قرآن و سنت میدانسته و منکر دانایی آنان به غیب بودند(مدرسی، 1368: 33).
از عبارات آقای مدرسی برداشت میشود که شیعیان تا پیش از امامت امام باقر(ع) صرفا به جایگاه سیاسی امامان توجه داشتند و برای آنان جایگاه معنوی و مرجعیت دینی قائل نبودند، بلکه احکام و مناسک دینی خود را نیز از دیگر مسلمین میآموختند؛ در حالی که شیعیان از همان زمان رحلت پیامبر(ص)، از سواد اعظمی که با ابوبکر بودند فاصله گرفتند و معتقد به ولایت علی(ع) شدند و تنها وی را شایستۀ جانشینی پیامبر(ص) و امام مفترض الطاعه میدانستند که در مسائل دین و دنیا باید به او مراجعه کنند؛ زیرا او را منصوب از جانب رسول خدا(ص) و بهرهمند از عصمت و زهد و سخاوت و عدالت میدانستند و معتقد بودند که پیامبر(ص) علوم دین و دنیا را به وی منتقل کرده است.
بنابر این، اولا؛ به دلیل منع کتابت و نقل حدیث توسط خلفا، میان دیگر مکاتب اسلامی و مکتب اهل بیت عصمت(ع) که ادامهدهنده سنت و سیره پیامبر(ص) بودند، از حیث تفسیری، کلامی و فقهی فاصله افتاد و ثانیا؛ درگیریهای سیاسی ائمه نیز مانع نشر فرهنگ اهل بیت(ع) بود و به همین دلیل، با وجود تأکید شیعیان و دیگر مسلمین بر فضل علمی امامان، روایات زیادی از آنان بهجای نمانده است.