Abstract:
هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین عمل به باورهای دینی، با سبک های مقابله ای و خودکارآمدی در بین زنان متاهل شهر رشت بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. کلیه زنان متاهل شهر رشت در سال 1394 جامعه آماری این پژوهش را تشکیل میدادند. از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 200 زن انتخاب شده و به پرسش نامه سبک های مقابله ای جالوویس، پرسش نامه عمل به باورهای دینی نیلسون و پرسش نامه خودکارآمدی شرز و همکاران پاسخ دادند. پس از جمع آوری اطلاعات، نتایج به دست آمده نشان داد که بین سبک های مقابله ای رویارویی، آرام کننده و خودکارآمدی با عمل به باورهای دینی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و بین سبک مقابله ای هیجانی با عمل به باورهای دینی همبستگی معنادار نشان داده نشد. نتایج پژوهش نشان می دهد که زنان متاهل، بهتر است با پشتکار، رفتارهای مذهبی را در خود بالا ببرند تا به هنگام مواجهه با موقعیت های استرس زا، از سبک های مقابله ای رویارویی و آرام کننده استفاده کنند و بدین طریق میزان سلامت روانی خود را افزایش دهند.
The purpose of this study was to investigate the relationship between practicing religious beliefs and coping and self-efficacy styles among married women in Rasht. The research method was descriptive correlational. all married womenin Rasht formed the statistical population of this study in 2012. Among them، 200 women were selected using convenient sampling method. They responded to Jarvis’s coping styles questionnaire، Nilsson's religious beliefs questionnaire and Shares et al.'s self-efficacy questionnaire. After collecting data، the results showed that there is a positive and significant relationship between confrontational coping styles، self-efficacy and the practice of religious beliefs. There was no significant relationship between emotion-focused coping style and practice of religious beliefs. The results of the research show that married women ought to increase their religious practices in order to use confrontational and sedative coping styles when faced with stressful situations and thereby increase their mental health.
Machine summary:
در زمینة رابطه عمل به باورهای دینی، با سبکهای مقابلهای نیز میتوان گفت: باور به دین بعد مهمی از سلامت و بهزیستی در افراد است.
افراد مذهبی از طریق این احساس که خداوند آنها را دوست دارد، حامی آنها است و موجب میشود که آنها از خودکارآمدی بالاتری نسبت به سایر گروهها برخوردار باشند (ریچاردز و برگین (Richards & Bergin)، 1999).
برای جمعآوری اطلاعات نیز از ابزارهای زیر استفاده شد: مقیاس عمل به باورهای دینی: این مقیاس توسط نیلسون (1995) برای روش تحلیل عوامل ساخته شده است که 23 سؤال دارد.
نسبت F نیز بیانگر این است که رگرسیون متغیر عمل به باورهای دینی، بر اساس متغیرهای سبکهای مقابلهای و خودکارآمدی معنادار میباشد.
یافتههای پژوهش نشان داد که بین سبکهای مقابلهای آرامکننده و رویارویی و خودکارآمدی، با عمل به باورهای دینی زنان متأهل همبستگی مثبت معناداری وجود دارد (01/0p<).
در تبیین این یافته میتوان گفت: افراد دارای باورهای دینی بالا و یا به عبارت دیگر، افراد دیندار در مواجهه با موقعیتهای استرسزا، بیشتر از سبکهای مقابلهای رویارویی و آرامکننده استفاده میکنند.
همچنین، ضریب همبستگی نشان داد که بین سبک مقابلهای هیجانی، با عمل به باورهای دینی همبستگی وجود ندارد؛ افرادی که نتوانند با موقعیتهای آشفته به صورت مستقیم مواجه شوند و نتوانند بر دستکاری موقعیت آشفته تمرکز کنند، بیشتر از این سبک استفاده میکنند.
در تبیین این یافتهها میتوان گفت: روانشناسی بهداشت، در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد، در چگونگی سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است.