Abstract:
شهود حق از طریق شهود ذات حود حاصل میشود. مدعای جیل ی این است که اگ رکسی از
لقیت خود انقطاع حاص لکند و از ذات حودش برای او پرده برداری شودء د رخ واآهد یافت که
ذات او همان ذات ام ی [در مقام فع ل] است. سالک برای ای نکه صخت شهود خحود را بیازماید.
میکوشد که صفات ای ر| در ضمن شهودش از ذات» شهو د کند. در این مرحله به دلیل عدم
امکان شهود صفات ای در ضمن شهود ذات» سالکان منکر شهود ذات ای شده و مشهود ر/
همان ذات ود میپندارند و علم شهودی خود را به ذات حق مردود میشمرند. عدم امکان شهود
صفات ای ناشیا زآن است که این صفات بینهایت هستند و ام ر نامتناهی» جز به اجال» غسر
قابل شهود است و شهود ناحدود به صورت تفصیلی اساسا حال است. اما از نظر جیلی» عدم
امکان شهود صفات را نیاید حملی برای عدم شهود ذات حق دانست هر چند که ذات حق نیز
منصف به عدم تناهی میشود اما صفت عدم تناهی ذات حقتعالی با واسطه صفات وکمّلات بر
ذات حق هل میشود و این انصاف دارای واسطه در عروض است و حود ذات ای قابل شهود
است. ا زنط راو ذات حق در عین امکان شهود به بیان نمیآید.
Machine summary:
"» (قیصـری، داوود،1375: ص155) در مقابل، عارف نامدار قرن نهم هجری، عبدالکریم الجیلی، که برخی او را دومین امام اهل تصوف پس از محی الدین بن عربی لقب دادهاند، دیدگاهی اختصاصی<FootNote No="3" Text="جیلی میگوید: «و کثیر من أهل الله حجبوا بهذه المسألة»(الجیلی، 1418: ص39)"/> دربارهی شهود ذات خداوند سبحان دارد که در درک بسیاری از معارف الهی کارگشا و برای بلوغ به اقصای مراتب عرفانی راهگشا خواهد بود.
"/> (الجیلی، 1418: ص48) منظور جیلی این است که برای شهود خداوند تبارک و تعالی و اوصاف او، ابتدا مراتب خلقی خود را<FootNote No="6" Text="یعنی جسم، ذهن و روح"/> از خداوند، صفات و افعال او ببر و قطع نما<FootNote No="7" Text="یعنی صفات و اسمای الهی را به آنها نسبت مده.
"/> (الجیلی، 1418: ص59) 1-3- شهود ذات خداوند تبارک و تعالی عبد الکریم جیلی رأی خاصی دربارهی شهود ذات خداوند سبحان دارد که البته خود او نیز به تمایز دیدگاه خود با مشهور اهل عرفان ملتفت بوده و میفرماید: «بسیاری از اهل الله به سبب [جهل نسبت به] این مسئله محجوب شدهاند.
<FootNote No="13" Text="جیلی برای این امر مثال تجلی علم الهی را زده و میفرماید: مثاله فی الصفة العلمیة إذا حصلها العبد الإلهی فإنه لا یدرک منها علی التفصیل إلا القدر الذی ینزل علی قلبه، فأدرک من الصفة العلمیة مثلا کم فی الوجود رجلا، و بقی علیه أن یعلم أسماء هم کلا علی حدته، فإن علم بقی علیه أوصافها ثم ذواتها ثم أنفاسهم ثم حالاتهم إلی ما لا یتناهی، و کذلک باقی الصفات کل واحدة بهذه المثابة، و هذا لا سبیل إلی استیعابه مفصلا، و لکن علی سبیل الإجمال (الجیلی، 1418: ص39)"/> جیلی میگوید: بسیاری از اهل الله وقتی به این تجلی ذاتی میرسیدهاند و خداوند تبارک و تعالی به آنان خطاب «إننی أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدنی»<FootNote No="14" Text="(طه/14)."