Abstract:
واکاوی پیوند ادبیات و محیطزیست و نحوة انعکاس زیستبوم در آثار ادبی از اواخر قرن بیستم میلادی در قالب نقد زیستبومگرا آغاز گردید. این حوزة مطالعاتی با محور قرار دادن محیطزیست و دقت در تاثیر آن بر متون ادبی، ضرورت توجه به این موضوع را در علوم انسانی مطرح مینماید و بدینترتیب، در تلاش برای برجستهسازی جایگاه محیطزیست در متون ادبی و نیز حفظ آن در دنیای صنعتی امروز است. پژوهش پیشرو بر مبنای روش مطالعاتی همبستگی و با رویکردی توصیفی تحلیلی به بازخوانی و واکاوی داستان کوتاه عافیتگاه از مجموعه داستان دندیل اثر غلامحسین ساعدی پرداخته است. براساس پژوهش حاضر، محیطزیست به شیوههای گوناگونی در شکل دادن به نظام همبستة روایت اثرگذار بوده است. عنوانپردازی بومشناسانة روایت، کنشگریهای عنصر زیستمحیطی رودخانه در تعامل با شخصیت اصلی روایت و در نتیجه تغییر روند کلی زندگی وی، برقرار شدن تقابل میان عناصر سهگانة زیستمحیطی طبیعی، مصنوعی و اجتماعی و غلبة عنصر زیستبوم طبیعی در این تقابل بخشی از مصادیق نقشآفرینی محیطزیست در خلق کلیت روایت را شکل میدهند. برمبنای پژوهش پیشرو محیطزیست دیگر صرفا کارکردی زیباییشناختی ندارد بلکه در روایتپردازی به سطح یک شخصیت مستقل ارتقاء یافته است و در پیرنگ روایت دخالتی فعالانه دارد. وارونگی معادله انسان/ سوژه - زیست بوم/ ابژه و در نتیجه بروز فاعلیت زیستبوم و انفعال انسان یکی دیگر از جلوههای اثرگذاری زیستبوم در ساختار عام روایت است.
Machine summary:
نقد زیستبومگرایانة داستانی کوتاه از غلامحسین ساعدی عبدالله آلبوغبیش فاطمه گل بابائی چكيده از اواخر قرن بیستم میلادی، واکاوی پیوند ادبیات و محیط زیست و نیز نحوة انعکاس زیستبوم در آثار ادبی در قالب نقد زیستبومگرا آغاز شد.
در این تقابل، بخشی از مصادیق نقشآفرینی محیط زیست در خلق کلیت روایت عبارت است از: عنوانپردازی بومشناسانة روایت؛ کنشگریهای عنصر زیستمحیطی رودخانه در تعامل با شخصیت اصلی روایت و درنتیجه تغییر روند کلی زندگی وی؛ برقرارشدن تقابل میان عناصر سهگانة زیستمحیطی طبیعی، مصنوعی، و اجتماعی؛ غلبة عنصر زیستبوم طبیعی.
بر همین مبنا، پژوهش پیش رو استخراج مصادیق تلاقی، پیوند ادبیات و محیط زیست، و نقشآفرینی زیستبوم در شکلدادن به ساختار روایی را ملاک خود قرار داده است و میکوشد ابعاد و جوانب چنین کارکردی را در متن ادبی کشف کند.
گویی نوعی پارادوکس میان عنوان روایت و رویدادهای آغازین آن احساس میشود؛ بهگونهایکه بهنظر میرسد عنصر زیستمحیطی رودخانه با ایفای کارکردی منفی در تعامل با شخصیت اصلی روایت، سیر طبیعی حیات و فعالیتهای وی را دچار وقفه میکند.
بر این اساس، زیستبوم طبیعی، که درابتدا کارکردی منفی در روایت داشت، در پایان روایت کارکرد سوژهوار و تأثیرگذار خود را نشان میدهد و متناسب با عنوان روایت به یک جایگاه عافیت و امنیت (عافیتگاه) برای شخصیت اصلی روایت تبدیل میشود.
4. 3 مکان بهمثابۀ شخصیت تغییر جایگاه و نقش مکان از عنصری حاشیهای و در پسزمینه (بهعنوان ظرف رویدادهای یک روایت در ادبیات کلاسیک) به عنصری تأثیرگذار و قابلاعتنا در ادبیات داستانی مدرن، که گاه عامل اصلی شکلگیری پیرنگ داستان است، بستری برای کاربرد تجربی این عنصر نیز فراهم آورده است.