Abstract:
پژوهشهای زیادی درباره آثار سهراب سپهری انجام شده و عرفان در آثار وی از مهمترین موضوعات این پژوهشها است؛ از این رو، توجه به مناقشات و اختلاف نظر میان پژوهشگران درباره نگرش شناختی سپهری بسیار بااهمیت است. با این حال، تاکنون پژوهشی که بر اساس عناصر عرفانی، جنبههای شناختی و معرفتی آثار وی را روشن کرده باشد، صورت نگرفته است. هدف این مقاله، بررسی سنخشناسی شعر سپهری و سنجش آن با مولفههای عرفانی و یافتن پاسخ این سوالات است که محتوای شناختی شعر سپهری با کدام مکتب عرفانی سنخیت دارد؟ «حقیقت» و «حجاب» در «هشتکتاب» چگونه است؟ و آیا سپهری توانست به حقیقت دست یابد یا نه؟ روش پژوهش در مقاله حاضر، کیفی و استقرایی است و چارچوب تحلیل از گزارههای عرفانی احصا شده است. در این مقاله، ابتدا دیدگاههای مطرح شده در پژوهشهای انجام گرفته بر عرفان سپهری ارائه و در سه دسته کلی معتقدان به عرفان ایرانی - اسلامی، ذنبودیسم - کریشنامورتی و فلسفی - روانکاوی تقسیم بندی شده است. در گام دوم، مبانی نظری پژوهش بر پایه مولفههای عاشق و معشوق، ابزار شناخت و حجاب تبیین شده و اشعار سپهری برپایه مولفههای عرفانی یاد شده، نقد و بررسی گردیده است. نتیجه بررسی نشان میدهد عاشق و معشوق، ابزار شناخت(دل) و حجاب در «هشتکتاب» با آنچه در عرفان ایرانی اسلامی آمده، متفاوت است و با ذنبودیسم و روانکاوی لکان شباهت دارد؛ وانگهی حقیقت در هشتکتاب، پیوند بیواسطه با پدیدهها از طریق حواس بهویژه چشم است و «دانش»، «زبان» و «نام» به عنوان حجاب معرفی میشوند و در آخرین شعر «هشتکتاب» نیز به ناتوانی در دستیابی به حقیقت اشاره میشود.
Machine summary:
بررسی خاستگاه عرفان در هشت کتاب براساس سه مؤلفۀ عرفانی عاشق و معشوق، ابزار شناخت، و حجاب عبدالرضا سعیدی محمدحسین کرمی چكيده پژوهشهای زیادی دربارۀ آثار سهراب سپهری انجام شده است.
در گام سوم، میزان تفاوت و شباهت محتوای شناختی شعر سپهری با عرفان ایرانی ـ اسلامی، ذنبودیسم، و روانکاوی سنجیده میشود و در پایان روشن خواهد شد که عرفان سپهری با کدام مکتب عرفانی مطابقت دارد و سپهری، که مسافر راه حقیقت است، چه دریافتی از حقیقت داشته است؟ چه مانع یا موانعی را سر راه حقیقت یافته بود و آیا سرانجام توانست بر آن غلبه کند یا خیر؟ رویکرد ساختاری به عرفان سپهری، براساس سه مؤلفۀ عرفانی، مقالۀ حاضر را از پژوهشهای پیشین متمایز میکند؛ نکتهای که میتوان ادعا کرد در پژوهشهای یادشده کمتر به آن توجه شده است.
(همان: 287) چنانکه در ادامة مقاله و بهویژه در تحلیل شعر «ندای آغاز» نیز خواهد آمد، «آغاز زمین» یا «آغاز»، که توجه به آن در تحلیل شعر بسیار بااهمیت است، اشاره دارد به «آغاز» هم بهعنوان یکی از عناصر فلسفی که شلینگ، فیلسوف آلمانی، آن را مطرح میکند (مایرس 1385: 59) هم به بازگشت به آغاز که در عرفان یا فلسفۀ ذنبودیسم مطرح میشود: برای ذن وصل عرفانی بهمعنای بازگشت است؛ یعنی بازآمدن به حالت آغازینی که از کف رفته است و ازاینرو انسان برای اینکه همچون جانوران و گیاهان و هرچیز دیگر در مرکز زندگی کند، باید راهی در پیش گیرد که نافی هر چیزی است که در او بیرون از مرکز قرار میگیرد (خوشقانی و علیزمانی 1392: 15).