Abstract:
در این پژوهش کوشیدهایم تا داستانهای برگزیده دهه هشتاد را از منظر اندیشههای ماریا نیکولایوا بررسی کنیم. نیکولایوا، ابزاری را که روایتشناسی میتواند برای بررسی ادبیات داستانی کودکان در اختیار ما بگذارد به ما نشان میدهد. او ویژگیهای داستان را بر اساس نیازها و تواناییهای ذهنی مخاطب کودک و نوجوان تشریح میکند. ما در این مقاله دوازده داستان برگزیده را تحت چهار بخش عمده(پیرنگ، شخصیتپردازی، چشمانداز و زمان) بررسی کردهایم. بررسی ما نشان داد که پیرنگ این داستانها به مانند بسیاری از داستانهای کودک بر اساس سفر شکل گرفته است. سفر در داستانهای کودکان در مکان و در داستانهای نوجوانان در زمان است. پیرنگ در داستانهای کودکان خطی و در داستانهای نوجوانان پیچیده است. در داستانهای کودکان شخصیتپردازیها مستقیم و توصیفی است. در داستانهای نوجوانان شخصیتپردازیها غیرمستقیم و معرفی به وسیله کنش شخصیتها است.
In this research we have tried to study the selected stories of the eighties in terms of the ideas of Maria Nikolayeva. Nikolayeva, an instrument that narrative can provide us with for the study of children's storytelling literature. He describes the characteristics of the story based on the needs and abilities of the child and adolescent audience. In this article, we review the twelve selected stories under four major sections (plot, character, perspective, and time). Our review showed that the plot of these stories is shaped like many stories of the child based on the journey. Traveling in children's stories is in place and in teenage stories. The narration is complex in the stories of children and in the teenage tales. In children's stories, characters are straightforward and descriptive. In teenage stories, personality is indirect and introduced through the actions of characters. In terms of narration, the authors have also tried to make children's voices heard from the story. From the point of view of time, the writers have also developed pioneering or petrified stories with fantasy-style techniques. This timeline in teenage stories is more than children's stories
Machine summary:
این داستانها عبارتند از: لالایی برای دختر مرده ( حمیدرضا شاه آبادی)، پاییز در قطار( کاظم مزینانی)، پری نخلستان ( حسین فتاحی)، زرد مشکی( فریدون عموزادة خلیلی)، تهران کوچۀ اشباح ( سیامک گلشیری)، گرگها گریه نمیکنند( رضا یوسفی)، شمشاد و آرزوی چهارم ( اکبر صحرایی)، سه گانۀ پارسیان و من ( آرمان آرین ) من من کله گنده و من ، زن بابا و دماغ بابام ( رضا شمس ) ما این داستانها را در چهار فصل پیرنگ ، شخصیت پردازی، چشم انداز و زمان بررسی و مقایسه کرده ایم و به بیان شباهتها و تفاوتهای آنان بر اساس اندیشه های نیکولایوا پرداخته ایم .
یکی از آفتهای فانتزیها آشفتگی در تخیل و در هم ریختگی منطق درونی داستان است (ادبیات کودکان و نوجوانان ، قزل ایاغ :ص ١٦١) برای نمونه در داستان گرگها گریه نمیکنند، آنگاه که شهاب گرگ شده است ، اگر مانند گرگ ها رفتار نکند خللی در منطق داستان ایجاد شده است «وقتی با داوود و بچه ها بودم ترسی در وجودم بود، دلم میلرزید و سعی میکردم به روی خودم نیاورم ، اما حالا که با گرگها بودم ، اصلا آن ترس ولرز در وجودم نبود.
با بررسی داستانهای کودکان و نوجوانان دیده میشود در بسیاری از این داستانها یکی از این دو( پیرنگ و شخصیت ) به نفع دیگری کنار میرود؛ اما در داستان زرد مشکی همچنان که حوادث پیدر پی رخ میدهند، شخصیتهای داستان نیز شکل میگیرند و امکان بروز پیدا میکنند.