Abstract:
هدف نویسنده در مقالة حاضر آن است که اثبات کند فلسفة سیاسی در برابر چالشهای متعدد در حیات سیاسی نیازمند اصلاح و تجدیدنظر در مبانی خود است. در استدلال نسبت به نشان دادن نومیدی و سرخوردگی نسبت به سیر توسعة جامعه، ناکامی و ضعف سه مولفة نظری مطرح در سدة بیستم یعنی ناسیونالیسم، دموکراسی لیبرال و سرمایهداری مورد توجه و ارزیابی قرار خواهد گرفت. پس از اشاره به پیامدهای منفی حاصل از چنین سرخوردگیها که شامل گسترش ناامنی، خشونت و از خود بیگانگی است، ایدة گفتگوی فرهنگی به مثابه مبنای جدید از نظریهپردازی اخلاقی در جهان متکثر مورد بررسی قرار میگیرد. نویسنده با عنایت به ایدة اخلاقی کانتی ـ هابرماسی بر آن است جهان امروز که جامعهای غیرداوطلبانه بر پایة شراکت در خطرات است نیازمند فلسفة سیاسی جدید مبتنی بر رویکرد گفتگویی است. بر همین اساس مولفههای اخلاق صلحجویانه مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. از جمله گفتگوی پایدار، تاکید بر فهم تاریخی، مشارکت بین تمدنی، فضیلتخواهی جهانشمول. ویژگیهای حاضر اصولی برگرفته از مدرنیته در معنای کانتی با امعاننظر به مفاهیم متاثر از تئوریهای انتقادی است.
Machine summary:
» (هلد و مک گرو، 1382: 87) به هر حال مشکل فقط نقص کارکرد عادلانه بازار نیست، بلکه پرسش اساسی این است که آیا اصولا مدنیت و همکاری و همبستگی در جهان سرمایهداری امکانپذیر است؟ در سده نوزدهم، بحث گستردهای در ایالات متحده آمریکا رایج شده بود که آیا اصولا صنعتی شدن و مزدبگیری با استقلال و انسانیت شهروندان که لازمه یک جمهوری خودمختار است سازگاری دارد یا خیـر؟ در آن هنگام عدهای چون جفرسون (Thomas Jefferson) اعتقاد داشتند که آزادی سیاسی تنها زمانی تضمین میشود که انسانها از نظر اقتصادی وابسته به یکدیگر باشند.
» (دالمایر، همان، 54-55) لذا اگر قرار باشد وجهی جهانشمول در اندیشه سیاسی جدید مورد توجه قرار بگیرد، همانا خواست وحدت اخلاقی برای تعامل انسان گفتمانی (Discursive Human Interaction)، است که بدون تعلق خاطر خاص تاریخی یا دینی، در آرمان مشارکت عادلانه سهم بایسته خود را ایفا کند.
بر این اساس این فرض به آزمون گذاشته شد که نه تنها بخش عمدهای از دامنه خشونتها برایند همین مدل فکری است، اما در عین حال در پی پاسخ به این پرسش مهم بود که چرا نومیدی و سرخوردگی نسبت به مسیر توسعة جامعة کنونی و نظم رو به ظهور جهانی، نمایانگر فاصله گرفتن واقعیتها از ایدهآلهای در نظر گرفته شده برای سه مؤلفة تأثیرگذار بر حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سدة گذشته بودهاند: 1- ناسیونالیسم با فکرت حق یقین سرنوشت نه تنها به پدیداری جوامع ملی مدد رساند، اما در عین حال به شکل رادیکال به جنگها و خشونتهای زیادی هم دامن زد.